سکوت عاشقانه P3💞

❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 · 1402/03/24 11:08 · خواندن 2 دقیقه

های گایززززززز 

واقا انتظار نداشتم آنقدر زود شرط ها انجام بشه

خواستم تشکر کنم و اینکه بعضی ها گفته بودن پسر عموی مرینتم کاش بود آدرین پسر عموشه💜

#مرینت 

آدرین:پس فردا با رابینسون جلسه داریم

M:باشه حالا تو پاشو برو خرید

OK:A

#مرینت 

آدرین رفت منم رو مبل نشستم و دنبال فیلم مورد علام گشتم آهاااا پیداشد

#آدرین 

اومد تو خونه دیدم چراغا خاموشه و مرینت داره فیلم خون سیاه رو میبینه خیلی ترسناکه من به زور میبینمش دیدم اونجاس که خون‌آشام دختره رو گاز میگیره فهمیدم

رفتم مو های ابریشمشو کنار زدم و آروم تو گوشش گفتم :سلام خانم کوچولو به وضوح لرز تو بدنش رو حس کردم

یهو و یه جیغ فرا بنفش کشید لامپ هارو روشن کردم 

M(باداد):احمق اصن خنده‌دار نبود🤬

A:باشه بابا شوخی کردم

M:قهرم 

و رفت بالا که یههههههووووووو............خو یکم اذیت شید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازم پایین تر 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

صدای جیغ مری بود از فلش سریع تر خودمو رسوندم دیدم یه سگ گنده تر ازمن داره مرینت رو لیس میزنه  مرینت خودشو تو بغلم انداخت چی واقعا مرینت خودشو تو بغلم انداخت😱😱

M:آدرین خواهش میکنم سریع این  سگو دور کن 

یادم افتاد مرینت از سگ فوبیا¹ داره سریع سگو دور کردم بردمش توی انباری و جلوش یکم غذا گذاشتم آخه دوسش داشتم.رفتم پیش مرینت به موهای ابریشمیش نگاه کردم.خیلی ناز خوابیده بود و خودشو جمع کرده بود آروم پتو رو روش کشیدم و گونشو بوسیدم

تقریبا شب بود واسه همینم رفتم تو تختم کپیدم 

#صبح_مری

صبحونه خوردم و لباس پوشیدم

یه شلوار لی تنگ آبی نفتی پوشیدم با تاپ سفید یه جلیقه آبی نفتی کوتاه مو هامو گوجه ای بالا بستم  و به پابند طلایی پام کردم با یه کفش اسپرت آبی نفتی رفتم پایین ولی خدایی تیپ پسر کشی زدما 

A:کجابه سلامتی

M:خونه دوستم

A:با این تیپ پسرکش 

M:بله 

A: تو هیچ جا نمیری

M:میرم و سریع دوییدمو رفتم 

رسیدم در زدم و ....................

 

 

 

اگه از داستانم خوشتون اومد لایک کنید و نظرتونو تک کامنتا بگید 

۸ کامنت ۱۵ لایک

بایییییییییییییی عشولیا