مرینت پولدار و آدرین بدبخت

ALMAS🌜✨ ALMAS🌜✨ ALMAS🌜✨ · 1402/03/23 21:15 · خواندن 1 دقیقه

پارت دوم

سلام من اومدم با پارت دوم زندگی مرینت امیدوارم خوشتون بیاد عشقام!🤗💖

#مرینت

چشمام رو به زور باز کردم؛دیدم فیلیکس عوضیه.

فیلیکس:اوه!سلام مرینت.🤌😈

من:فیلیکس چرا دست و پامو بستی اون پسرا واسه چی اومدن دنبالم؟

فیلیکس:نترس!جات امنه.نمیذارم کسی به موها و لباس های قشنگت دست بزنه؛

من:واسه چی منو اوردی اینجا؟😡

فیلیکس:فقط بخاطر اون آدرین بدبخت که همش به فکر توعه.

من:خب که چی؟این چه ربطی به تو داره؟

فیلیکس:راستشو بخوای،من از همون بار اول که دیدم با آدرین بودی،عاشق اون چشمات و دل پاکت شدم.میخوام ازت خواستگاری کنم!با من ازدواج می‌کنی؟

من:بله؟چی فک کردی؟فک کردی اول بسم الله که دیدمت جواب بله بدم؟نخیر من تو رو دوست ندارم.

فیلیکس:آخه چرا؟

من:چون چند بار آدرین رو اذیت کردی!من و دوستام رو هم اذیت کردی و من نه میبخشمت و نه باهات ازدواج میکنم.

فیلیکس:وقتی تو بله رو بگی،من دیگه هیچ کس رو اذیت نمیکنم.

من:نه من به تو بله نمیگم ولی باید از دوستام معذرت خواهی کنی و دیگه اذیتشون نکنی!

فیلیکس:این کار رو کنم بهم بله رو میگی؟

من:نه مگر اینکه تو خوابت ببینی همچین اتفاقی بیفته.

فیلیکس:باشه خودت خواستی.

و در رو بست.همه رفتن تمام جاهای اون اتاق رو بررسی کردم؛در چهار طرفش دوربین داشت ولی یه فکری به سرم زد.....

ادامه ی داستان بعد لایک و کامنت بالا حداقل ده تا چون واقعاً خیلی کم لایک و کامنت میدین ولی اگر زیاد بشه واسه هر داستانم دو تا پارت میزارم اونم روزی.....🤌💖💓🌈