مرینت پولدار و آدرین بدبخت
پارت سوم
سلام دوستان خوشگلم خوبین؟خیلی با کامنتا و لایک های قشنگ تون منو خوشحال کردید امروز پارت سومشو میزارم🤗😁😉
#مرینت
از خواب که بیدار شدم دیدم رو میز غذاخوری خوابم یواشکی و آروم بلند شدم.دیدم بابام هم بیداره.زنگ در هم خورد.همه با صدای زنگ بیدار شدن.
مادربزرگ:چه خریه اول صبحی داره زنگ میزنه.
خدمتکار اول:خاک تو سرش کنن که همچین تربیتی ازش کردن.
خدمتکار دوم:ا وا ببینم چه اسکولیه که اومده خونه ی ما.
من:تر خدا تو یکی خفه شو خونه ی تو دهنتو ببند.من میرم وا کنم در لامصبو.
در رو که وا کردم دیدم یه پسر با موهای طلایی و چشای سبز اومده به ما شیرینی بده.
پسر(آدرین):سلام من اسمم آدرین هست.من میخوام این شیرینی رو بهتون بدم.باباتون سفارش داده.
پدر:وای خدا مرگم بده؛یادم رفت شیرینی سفارش دادم.مرینت اون شیرینی لامصبو بیار بخوریم و شکم گرسنمون سیر کنیم.
من که انقد به پسرا اهمیت نمیدم گفتم:منم اسمم همونطور که شنیدی مرینته.از آشناییت خوشبختم.
آدرین:منم همینطور.فردا میاین باز شیرینی ببرین؟
من:البته.خودم میام میبرم.
آدرین:خدافظ.
من:خدافظ.
شیرینی رو اوردم تو و گذاشتم رو میز آشپزخونه.خیلی از پسره خوشم اومد.
مادربزرگ:ده دقیقه پشت در با اون پسره چه غلطی میکردی دختره ی نکبتی.
من:هیچی مادربزرگ داشتیم خودمونو معرفی میکردیم همین.
مادربزرگ: آها،چون اگه عاشقش شده باشی،همینجا دارت میزنم.
پدر:حالا چی میشه؟حداقل این پسره که یکمی از خودش مایه میزاره.خواستگارای مرینت که کلا از پدرشون دارن و هیچ غلطی نکردن!
مادربزرگ:تو فعلا خفه شو.تو که اصن نباید حرف بزنی.
از اون طرف...
#آدرین
خیلی دختر خوشگلی بود چشماش عین دریا میدرخشید و موهاش با باد تکون میخورد.عین تو فیلما.خیلی جذاب بود فردا حتما باید ببینمش.
فردای آن روز.....
#آدرین
من و بابام داشتیم نون و پنکیک درست میکردیم که یه هو مرینت اومد تو....
مرینت:سلام آدرین.
گابریل آگرست(که میشناسیدش):این کیه آدرین؟باز دوست دختر پیدا کردی؟
مرینت: لطفاً مودب باشید آقا همین دیروز پسرتون اومد قصر ما و بهمون شیرینی داد.خیلی شیرینیاتون خوشمزه بودن.
گابریل آگرست:پس شما بودید که شیرینی بردین.ما خریدار پولدار واسه شیرینیامون نداریم.خوشحالیم شما رو شیرینی ها رو پسندیدین.چی میخواین بزارم.
من: سلام مرینت!بابا این مرینته همینطور که خودش گفت پولداره و مد معروف پاریسه.تعجب میکنم نمیشناسیدش.
گابریل آگرست: آها پس شما مد معروف پاریس هستید!از آشنایی با شما خوشبختم.
مرینت:منم همینطور.
من:بابا من و مرینت میتونیم حرف بزنیم تا شما درست میکنید.
گابریل آگرست:البته!تا اون موقع پنکیک و شیرینی آمادس.
من:ممنون بابا.
مرینت: ممنون آقا.
و شروع کردیم گپ زدن.....
زیاد نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد لطفاً لایک و کامنت یادتون نره