سکوت عاشقانه P1 💕

❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 · 1402/03/23 13:54 · خواندن 2 دقیقه

#سکوت _ عاشقانه 

#مرینت

با صدای آلارم گوشی بیدار شدم. وای نه بازم دیرم شد سریع از روی تخت بلند شدم یه لباس خوشگل انتخاب کردم پوشیدم و چون زیاد اهل آرایش نبودم فقط یه رژلب صورتی کم رنگ زدم کیفم رو برداشتم و رفتم.سوار ماشین شدم و خودمو خیلی زود رسوندم.

تق تق در زدم .

+میشه بیام تو

_بیا

باعجله رفتم تو .

من:عمو گابریل من واقعا متاسفم .باور کنید هر روز سر موقع میرم شرکت فقط امروز یکم دیر شد.من واقعا معذرت میخوام  اصن میتونید از این موزی بپرسید(منظورش آدرینه)آدرین:وای بابا واست نگم هر روز دیر یهنی تو این ۱ سال نشده یک روز این مری زود بیاد.

مری:ببند موزی🤬

آدرین:نبندم چی میشه پرنسس؟

مری:خودم با دستای خودم.......

آگرست اعظم:بسه بسه بچه از دست شماها!حالا اینا مهم نیست خب ! مری ببین باید برای کارای شرکت بری نیویورک 

#مری

با حرفی که عمو زد جا خوردم

+چ.....چ...چی؟

_همین که شنیدی با پدر مادرت هم حرف زدم اجازه دادن باید به مدت بیشتر از ۲ ماه بری نیویورک. 

+جانم...اونوقت کی باید برم؟

_فردا ساعت ۷ صبح.خب راستش با امیلی فکرکردیم....که خوب نیس یه دختر تنها بره تو یه شهره غریب.واسه همین مطمئن ترین کسم یعنی آدرین باهات میاد.

M:عموووووو....نمیشه تنها برم هیچی نمیشه

+نه اصلا

_آخخخخه من من با اون موزی کنار نمیام

+مجبوری

_اوفففف.باشه

A(آدرین):موزی عمته مری خانم

M:عمه ی من عمه ی تو هم هست .میمون بی عقل

:پس خالته

M:هوی آخرین بارت باشه به خالم میگی موزی. موزی خودتی و هفت جدوآبادت

A:راس میگی !خالتم مث خودت بلوبریه

M:حرف دهنتو بفهم

A:نفهمم چی می......

آگرست اعظم:بسه به جای کل کل برین به کاراتون برسین

M:چشم

A:چشم

# مری 

کارامو انجام دادم . رفتن خونه چمدونم رو حاضر کردم و گرفتم کپیدم.

**************************

لایک و کامنت یادتون نره برای پارت بعد

۲ کامنت ۴ لایک

بای عشقا