مبارزه نهایی F2 P3
سلام سلام عشقای من❤چطورید؟ چه خبر؟ خب دیگه بهترینها و خوشگلترین ها با من همراه شید چون جاهای خفن داستان مونده🤩و حالا میخوایم پارت یکی مونده به اخری رو شروع کنیم خب عشقای من لطفا لایک و کامنت فراموش نشه و وقت تلف نکنیم و بریم سراغ داستان:
FINISH PART 3☠️💀
من «مرینت»:
رسیدیم نیویورک. اونجا فعلا کسی نبود ولی یهو یه زامبی پرید رو کاگامی اونو گرفت برد زیر قطار. فلیکس هم دنبالش که یهو کاگامی فلیکس رو گاز گرفت.
من:
بیاید بریم تو قطار بدویید.
که یهو مجستیا که زامبی شده اومد.
ادرین:
اوضاع خیطه باید بریم.
سوار شدیم و لوکا روشن کرد ما هم سریع نشستیم رفتیم و مجستیا به ما نرسید.
ادرین و من تو واگن تنها بودیم.
ادرین:
م.. م... مرینت میخواستم یه چیزی بت بگم. م.... م.... من گ.... گ.... گربه سیاهم.
من:
شوخی میکنی پس منم دختر کفشدوزکی هم.
ادرین:
پلگ پنجه ها بیرون.
من تعجب کردم باورم نمیشه.
من:
تیکی خال ها پدیدار.
ادرین:
وای بانوی من..... تو مرینتی؟ رویاهام به حقیقت پیوست.
من:
باشه ولی فعلا بیا همون مرینت و ادرین معمولی باشیم.
وما رفتیم به شانگهای......
پایان پارت 3☠️💀
خب بروبچ پارت اخر زیاده که شب یا فردا میدم بای❤☠️