چتر بسته (F2) _ (p1)

Arezo Arezo Arezo · 1402/03/19 22:50 · خواندن 4 دقیقه

سلام این اولین پارت از فصل 2 هستش و انتظار دارم لایک ها به 30 برسه. 

میدونم خیلی زیاده ولی فقط همین پارت اینجوری هستش 

ممنون از لایک های قشنگتون :) ❤❤

F2

Part1

مرینت : 

نمیدونستم باید چیکار کنم

یه دل میگه برم... یه دل میگه نرم 

تو چشماش ذوق امید رو میدیدم و دلم براش میسوخت 

که یه پسر معروف توی که مهمونی تنها یه گوشه بشینه 

لبخندی زدم و گفتم : 

-اممم راستش.... باشه بریم 

دستش رو به سمتم دراز کرد و بعد دستم رو رو دستش گذاشتم و من رو به سمت خودش کشید 

دستش رو پشت کمرم گذاشت و منم رو شونش و دست هم رو گرفتیم و شروع به رقص کردیم 

برق تو چشماش یه حس خاصی بهم میداد 

از رقص با آدرین خیلی لذت میبردم که وسط رقص پاشنه پام لغزید و داشتم زمین میخوردم که 

آدرین از پشت دو دستی گرفتم و خیلی بهم نزدیک شدیم 

هر حدی که چیزی نمونده بود تا بدنمون به هم بخوره که دوباره به رقص ادامه دادیم 

چند دقیقه بعد به آدرین گفتم : 

-اگه مشکلی نیست... من پاهام درد میکنه 

میشه رقص رو تمومش کنیم 

+درسته... خودم هم خسته شدم  

از آدرین جدا شدم و رفتم کنار آلیا نشستم : 

+وای دخت باورم نمیشه، تو با آدرین رقصیدی 

ولی تو که گفتی علاقه ای بهش نداری ؟ 

-با مزه... بدبخت احساس غریبی میکرد تو جمع 

+میتونستی بهش یکی رو معرفی کنی خانم 

-نه بابا.... خودت کجا بودی 

+من مثل تو فریبکار نیستم 

با نینو بودم 

همینجوری که با آلیا در حال کل کل بودم 

موسیقی قطع شد و نور ها به یه نقطه تابیدن 

...... که کلویی با به لباس قرمز همراه با فیلیکس وارد سالن شدن و شروع به رقص 

«2 ساعت بعد»

پاهام دیگه داشت میترکید از بس که رقصیدم با آدرین و دیگه آخرای مهمونی بود 

و به آلیا گفتم تا بریم

و آلیا به نینو هم گفت تا بریم 

رفتیم جلو ماشین که به آلیا گفتم : 

-رفیق شرمنده.... ولی من مزاحمتون نمیشم 

+یعنی چی.... خونتون سر راهمونه دیگه 

-نه، شاید با نینو حرف خصوصی داشته باشید 

درست نیست من باشم 

+ولی.

-گفتم که مزاحم نمیشم 

+باشه... هر طور راحتی 

از آلیا خداحافظی کردم و رفتم 

پاهام خیلی درد میکردن دیگه نمیتونستم راه برم که یهو 

آدرین با ماشینش اومد جلوم و گفت : 

+مرینت سوار شو 

با اینکه راضی نبودم 

ولی خیلی خسته بودم و رفتم در عقب رو باز کردم و نشستم تو ماشین و آدرین گفت : 

+دیدم داری تنها میری خونه این وقت خونه 

گفتم سوارت کنم 

-ممنون.... راستش میخواستم با آلیا برم که با نینو رفتن و گفتم مزاحم نشن 

ببخشید 

+نه مشکلی نیست 

وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم از آدرین خداحافظی کردم و رفتم تو خونه که مامانم گفت : 

+مرینت، با کی اومدی ؟ 

-سلام، آدرین رسوندم 

+باشه، شام خوردی 

-آره، خیلی خستم مامان میرم بخوابم 

+راستی فردا دانشگاه داری، هواست هست دیگه 

-آره 

رفتم بالا و رو تختم گرفتم خوابیدم 

«5ماه بعد»

از سالن تند تند اومدم پایین و در رو باز کردم با ذوق پیش آلیا رفتم و بهش گفتم : 

-وایییییی... آلیا باورت نمیشه بالاخره بعد 3 سال تونستم مدرک فوق لیسانسم رو بگیرم 

+واییی، مبارکت باشه عزیزم 

این حقته واقعا 

تو 3 سال تمام بدون اینکه برای خودت وقت زیادی بزاری 

روی درس و دانشگاه کار کردی 

-ممنون 

آدرین : 

رو به نینو کردم و گفتم :

-وای رفیق نمیدونم دیگه تا کی باید تحمل کنم تا بالاخره دبه مرینت بگم که ازش خوشم میاد  

+به نظرم امروز بهترین موقع هست 

چون مرینت امروز فوق لیسانس رو گرفته و دیگه مغزش جلوی قلبش رو نمیگیره 

و بالاخره میتونه بهت علاقه مند شه 

امروز باهاش قرار بزار و همه چی رو بهش بگو 

این داستان دامه دارد....