?Who is the king
35
P35
ادرین
توی خونه تنها بودم داشتم خوراکی میخوردم و فیلم میدیدیم
صدای زنگ در امد
کیه این وقت شب
فیلم رو نگه داشتم و رفتم درو باز کردم
چشمام چهارتا شد
من : ااا.. تسو..شی ؟! تو نمردی ؟!
اتسوشی : خواستم خودم بیام این خبر خوب رو بهت بدم
درو بستم پاشو لای در گذاشت و مانع بسته شدن در شد
درو باز کرد امد تو و گفت : هنوز کارم باهات تموم نشده
من : زود بگو برو
اتسوشی : من دو روز تو خونم از تو پذیرایی کردم حالا تو منو میمدازی بیرون
من : چی میخوای !
اتسوشی : از من و مرینت فاصله بگیر
من : از شما فاصله بگیرم ؟ من میخوام ازش خاستگاری کنم !
اتسوشی : من قبلش این کارو کردم و داریم ازدواج میکنیم اون هیچ علاقه ای به تو نداره
من : اونی که دوسش نداره تویی
اتسوشی : حلقه من تو دستشه ولی حلقه تو پیش منه
من : اینا برام مهم نیست من عقب نمیکشم و تا اخرش باهات میجنگم
صورتشو نزدیک گوشم کرد و گفت : از زدگیممیری بیرون تو که نمیخوای پدربزرگ ماجرای معدن طلا رو بفهمه
توف تو این شانص اون از کجا فهمیده !
اروم ازش فاصله گرفتم و گفتم : باشه ازش فاصله میگیرم
اتسوشی : این کافی نیست با کاگامی ازدواج میکنی میری امریکا
من : چی ؟! با دشمنم ازواج کنم ! خودم میرم کافیه دیگه !
اتسوشی : پس باشه باهم دیگه میریم پیش پدر بزرگ
من : باشه باشه اما باید بهم وقت بدی
اتسوشی : تو این هفته تمومش کن
اینو گفت و از خونه رفت بیرون
لعنت به این شانص
چطور تو یه هفته با دشنم ازدواج کنم برم امریکا !
از عصبانیت هرچی تو خونه بود زدم شکستم
گوشیمو پیدا کردم و به مرینت زنگ زدم
مرینت : الو ؟
من : باید همو ببینیم
مرینت : چیزی شده
من : فردا صبح بیا پارک نزدیک مدرسه میفهمی
مرینت : باش خداحافظ
گوشی رو قطع کردم و پرتش کردم رو زمین