?Who is the king

R.m R.m R.m · 1402/03/16 19:29 · خواندن 1 دقیقه

P33 

P33
ادرین 
رفتیم بالکن اتاق مرینت و اونجا نشستیم 
من : جای قشنگیه واسه خلوط کردن 
مرینت : اهوم اینجا رو خیلی دوست دارم 
من : فقط چیزه ... 
مرینت : بگو 
من : تو خونه عرق دارین
مرینت : الان واقعا همچین چیزی میخوای ؟!
من : اهوم
مرینت : باشه برات میارم 
بلند شد و رفت خیلی ضایع بود ولی باید یه راهی واسه تنها بودم پیدا میکردم
حلقه رو از جیبم در اوردم و با خودم گفتم : حالا چطور بدمش بهش 
یکم با خودم تمرین کردم و بعدش مرینت امد و کنارم نشست و یه شیشه بهم داد 
مرینت : بیا 
من : مرسی خب .. حلا که تو اینو بهم دادی منم اینو بهت میدم 
دستشو گرفتم و حلقه رو دستش کردم 
با چشمای درشت بهش نگاه کرد و بعد به من نگاه کرد و سکوت کرد 
من : راستی من امشب میرم
مرینت : چرا مگه قرار نبود بمونی
من : کاری پیش امده باید برم 
مرینت : الان میری ؟
من : من نیم ساعت دیگه 
مرینت : اهان

 

_فردا _

مرینت 
از خواب بیدار شدم 
خمیازه کشیدم و یکم نرمش کردم 
چشمم به دستام افتاد 
تو یه دستم انگشتر ادرین و دست دیگم انگشتر اتسوشی 
این دیگه چه وضعیتیه 
بلند شدم لباسامو عوض کردم چون میخوام برم پیش اتسوشی انگشتر ادرین رو در اوردم رفتم پایین و صبحانه خوردم 
من : صبح بخیر 
مامان و بابا : صبح بخیر 
مامان : باز کجا میری 
من :سر کار 
مامان : مگه رئیست نمرده 
من : ام..... فامیل رئیسم مرده خودش نیست 
مامان : اهان پس بدو دیرت نشه