سخت اگرچه روشن مقدمه ادامه

Pania Pania Pania · 1402/03/16 14:01 · خواندن 1 دقیقه

ببخشید یهو خراب شد ادامه ...

کی بود ؟) - اسمتون مرینت هست درسته ؟ +بله و شما ؟ - من از طرف مدیر ساختمان اومدم ایشان بابت پرداخت نشدن اجاره ناراحت بودن . تا اینجا اومده واسه اجاره چه بد ! + چشم واریز میشه . 

میخواین راجبه خودم بگم من پدر و مادر ندارم  اما من قدر دان زندگی ام و زندگی میکنم . به خونه رفتم ؛ کمی با گوشیم ور رفتم بعد وقت نهار بود ولی گرسنه نبودم پس یک لیوان چایی گرفتم و رفتم تو بالکن خیلی حال داد اهنگ گذاشتم صداشو بلند کردم و رقیصدم خیلی حال کردم مستقل و تنها بودنم گاهی اوقات خوبه ( حالشو درک کردین ؟) که یهو صدای در اومد موزیکو کم کردم رفتم جلوی در با چهره .... پایان .

اینجای رمان جالب نیس لطفا دنبال کنید لطفا کامنت بدین و من با ۲ تا کامنت هم راضی میشم و پارت بعدو میدم دستم شکست ولی ۱۰۰۰ شد مزاحمتون نمیشم بای .