الکس و آلیس رایدر

ALMAS🌜✨ ALMAS🌜✨ ALMAS🌜✨ · 1402/03/13 10:54 · خواندن 2 دقیقه

پارت سوم

پارت سوم داستان الکس و آلیس رایدر:

#آلیس

امروز بهمون گفتن عموم (این رایدر) تصادف کرده من باور نکردم ولی سریع به اتاقم رفتم و خیلی گریه کردم میدونستم دارن دروغ میگن تصادف کرده اما میدونستم که اونو به قتل رسوندن چون هیچ وقت عموم تند نمی‌رفت که تصادف کنه. داداشم الکس که از از این حرف زار زار گریه کرد و تا فردا صبح تو اتاقش بود اون هم باور نمی‌کرد که عمو تصادف کرده من تو اتاقم بودم به جز یه گوشی دیگه رایانه ای نداشتم که بفهمم موضوع از چه قراره. بخاطر همین رفتم به همه ی بیمارستان های لندن تماس گرفتم ولی گفتن همچین اسم و بیماری نداریم. دیگه واقعا مطمئن شدم که به قتل رسیده و دیگه کسی اون رو به بیمارستان منتقل نکرده. خیلی نگران بودم رفتم پیش در اتاق الکس در زدم و رفتم تو.

آلیس: تو که باور نمیکنی عمو تصادف کرده مگه نه؟

ال.

کس: معلومه که نه چون مطمئن هستم که عمو هیچ وقت با سرعت رانندگی نمیکنه و الان هم نمیدونم کجاست تو می‌دونی ؟

آلیس: نه ولی از تمام بیمارستان های لندن تماس گرفتم ولی گفتن همچین اسم و بیماری نداریممطمئن هستم که یکی عمو رو به قتل رسونده.

الکس: از کجا انقد مطمئنی؟

آلیس: میتونی امتحان کنی ببینی درست میگم یا نه!

تا اینکه زنگ در به صدا خورد...

تام بود دوست الکس که اومد طبقه ی بالا ...

گفت: ببخشید بچه ها خودتون میدونید من بلد نیستم کسی رو آروم کنم پس لطفاً به من چیزی نگید.

الکس: نه لازم نیست تام آلیس میگه عمو تصادف نکرده و یکی اونو به قتل رسونده گشیت موقعیت یابی داره بهم بدی؟

تام: دارم اما واسه چی از کجا انقد مطمئن هستی آلیس؟

آلیس:گشیتو بده به الکس خودت میفهمی

الکس: خب مکان دقیق عمو اینجاست تو این جای عجیب و غریبه...

آلیس:باید یکمی ماجراجویی کنیم آماده این؟

تام: من که عاشق ماجراجویی هستم!

ادامه ی داستان با لایک و کامنت بالا.....