پارتی خانوادگی P11
سلامی دوباره خدمت دوستان عزیز. امدیم با پارت 3 و از این به بعد ورژن داستان تغییر میکنه یعنی اینکه یا ترسناکه یا عاشقانه یاخنده دار خلاصه. اها دمتون گرم شما واقعا بهترین رفیقین. مرسی بابت تبریک تولد😘❤. حالا یه تشکر هم از همه اونایی که به من یاد دادن دوست ها هوای همو دارن مث کسانی که دیروز به من تبریک گفتن و بازم دستتون درد نکنه. و خب وقت تلفی نکنیم و بریم سراغ داستان:
FINISH PART 11😇👇🏻
من«مرینت»:
خب الیا چه کنیم؟
الیا:
چیو چیکار کنیم باید بریم دنبال گوی.
من:
اها راس میگی. راستی ادرین کجاست؟
الیا:
نمیدونم. شاید با نینو رفتن بیرون.
من:
خیله خب پس من با تو میریم دنبال گوی.
الیا:
پس کی از گوی نگه داری میکنه؟
من:
تو کیف میزاریم با خودمون میبریم.
الیا:
باشه عشقم ولی چطوری؟ ازمون میدزدن.
من:
کیف دستی.
که بعد گوشیم زنگ خورد. ادرین بود.
ادرین:
سلام مرینت خواستم بگم که من و نینو اومدیم برای گوی سه شما مراقب گوی های دیگه باشید اااااا.
قطع کرد.
من:
خب دیگه نمیخواد جایی بریم.
الیا:
چرا؟
من:
ادرین با نینو رفتن برا گوی سوم.
که یه اتفاقی افتاد.......
پایان پارت😇
بروبچ اسم داستان رو بین انتخاب کنید:
1:گوی عشق
2:گوی جادویی
3:گوی زندگی
4:وقت مبارزه
انتخاب کنید و کامنت بزارید بای👋🏻