الکس و آلیس رایدر
الکس و آلیس رایدر
ادامه ی داستان:
پارت دوم:
مدیر مدرسه:الکس تو مدرسه چیکار میکردی؟
الکس:کتابمو جا گذاشتم رفتم برش دارم
مدیر مدرسه: دروغ نگو الکس
الکس تا خواست حقیقت بگه آلیس به حرف اومد
آلیس:همش تقصیر من بود آقای مدیر
مدیر مدرسه:تعجب میکنم از کارت آلیس تو که دانش آموز زرنگی هستی و از این کارا نمیکنی چرا الان این کار کردی؟
آلیس: ببخشید آقای مدیر خیلی کنجکاو شدم و متوجه قضیه نبودم بخاطر همین این کار کردم شما گشی رو پس بدید من خودم قول میدم دیگه این کار رو انجام ندم و حتی تعهد هم میدم فقط خواهش میکنم برادرم و تام هیچ کاری نکردم خواهش میکنم گشی رو بهشون پس بدید.
مدیر مدرسه: باشه حالا که حقیقتو گفتی میبخشمتون چون همیشه آدم صادق و راستگویی هستی فردا هر سه تاتون یه تعهد میدین و همه چیز به خیر و خوبی تموم میشه.
وقتی هردو به خونه رسیدن الکس به آلیس گفت: خیلی ممنون برای کاری که کردی ما رو نجات دادی واقعا خیلی ازت ممنونم
آلیس:کاری نکردم در برابر تمام زحماتی که برای من کشیدی هیچی نیست.
جک (همکار و همسر این رایدر که مراقب الکس و آلیس هست )که در رو باز کرد آلیس رفت تو اتاقش یه هو زنگ در رو زدن گفتن این رایدر تصادف کرده و کشته شده...
برای ادامه ی داستان حتما لایک و کامنت فراموش نکنید