پارتی خانوادگی P8
سلام بروبچ چطورید تو کامنت ها بگید که دوست دارید اینو ادامه بدم یا عوض کنم هر کدوم بیشتر باشه همون رو انتخاب میکنم«منظورم اینه این داستان رو ادامه بدم یا تمومش کنم» یجور نظرسنجی هست حالا دیگه ول کنیم و بریم سراغ داستان:
من«مرینت»:
داشتیم برای رفتن به دنبال گوی بعدی بودیم که یهو.....
FINISH PART 8😇👇🏻
الیا:
مرینت میخوای چیکار کنی؟
من:
یعنی چی؟
الیا:
یعنی میخوای با ادرین زوج باشی.
من:
معلومه که نه فقط برای نجات خودم و بقیه دارم اینکار رو میکنم.
گوی دوم تو ی یه هزار تو بودو اولین تله ما هم:
یه اسم 12 حرفی توی پاریس که همیشه یه شکلیه؟
من:
منظورش رو نمیفهمم.
ادرین:
حتما میگه که یه نفر که همش یه چهره هست رو اسمش رو بنویس.
من:
فهمیدم.
رمز گوی: گابریل اگراست ✔️
ادرین:
واقعا پدرم اسمش تو این چالش بود چه خجالت اور.
من:
مشکلی نداره. که یهو یه سنگ از پشت سرمون افتاد دنبالمون.
ادرین:
حتما تله دومه.
که یهو پای من پیچ خورد
ادرین:
دستتو بده من.
بعدش بلندم کرد و بغلم کرد و منو برد. که یهو یه چی دید دوید سمتش و سنگ رو متوقف کرد
من:
هورا، ممنون ادرین.
اینو درحالی گفتم که داشتیم تو چشای همدیگه نگاه میکردیم.«دوباره عاشق ادرین شدم😊» بعد هم یهو.......
بروبچ مارو دنبال کنید، کامنت و لایک بزارید بابا ناراحتم نکنید😭😥🥺تا داستان بعد
بای بای عشقای من😘👋🏻