شیطانی که فرشته شد2

Arman▬▬ι▬▬ Arman▬▬ι▬▬ Arman▬▬ι▬▬ · 1402/03/05 18:05 · خواندن 2 دقیقه

سلام امروز 2 پارت میدم چون شنبه نمیتونم پارت بدم

رز شیشه ی ویسکی ای  که برای تیم  خریده بود رو به سمتش پرتاب کرد که شیشه به زمین برخورد کرد و هزار تکه شد 

با گریه به سمت ماشین دوید من هم دنبالش رفتم ولی الیا هنوز توی شک بود وحواسش به ما نبود 

 با سرعت به سمت رز دویدم و دستش رو گرفتم گفتم: کجا میری منم باهات میام 

فریاد کشید :میخوام برم یه جای که دیگه هیچکس پیدام  نکنه 

ارام در گوشش گفتم:هرجا که بری منم میام و با پررویی سوار ماشین شدم اول با تعجب بهم نگاه کرد بعد سوار شدو راه افتاد. 

با سرعت زیادی میروند که باعث شده بود من از ترس به در بچسبم  . 

یهو وسط راه ماشینو کنار کشیدو از ماشین پیاده شدن به سمت جنگل دوید  منم به دنبالش رفتم که یهو وایساد و پشت درخت وایساد سمتش رفتمو و گفتم چیکار میکنی  که دستشو گذاشت رو دهنم و گفت خفه شو الان گیر می افتیم

مسیر نگاه رز رو دنبال کردم  وو به چند مرد که لباس بارانی بلندی پوشیده بودن و کلاهی که همهی صورتشونو به جز چشماشون پوشیده بود  یک مرد زیر پاشون نشسته بود و التماس میکرد  ککه یه مرد جوان که معلوم بود موهاشو رنگ خاکستری زده  که کت و شلوارش خود نمایی میکرد  

گفتگوی مرد ناشناس با اون مردی که روی زمین نشسته بود 

.  لطفا منو نکش هر چقدر پول بخوای بهت میدم 

. هه فکر کردی میزارم از اینجا سالم بری بیرون کور خوندی تو باید جذای کارت رو پس بدی

 .ببین من همه چیو بهت میدم لطفا منو نکش

   تو قراره بمیری همونجور که زنت مرد 

تفنگی رو کشید و روی سر مرده گذاشت و گفت بدرود 

بومممممممممممم 

تموم