پارتی خانوادگی P4
سلومممم. اومدم با پارت 4 هم اومدم خوشحال باشید پارت پنج تو راهه منتظر باشید😇بریم سراغ داستان:
من«مرینت»:
بله؟
ادرین:
سلام مرینت میخواستم بگم که جای تو امروز پیش منه
و لباس مهمونی هم برات خریدم. خدافظ.
یه لحظه سست شدم. یعنی واقعا من پیش ادرین میشستم؟ یعنی کاگامی و کلویی هم هستن؟
لوکا و فلیکس و مایکل چی؟
دارم دیوونه میشم!
نکنه کاگامی هم کنار ادرین میشینه؟
ای خدااااا
6 o'clock ساعت 6
لباس مهمونی پوشیدیم تو راه که داشتیم راه میرفتیم به مهمونی میرفتیم یه ماشینی جلومو گرفت و کسی نبود جز
مایکل:
دخترا سریع بپرید بالا!
این کی از امریکا برگشته بود؟
یهنی واقعا این خل و چل هم تو مهمونی بود؟
نکنه مارو اذیت کنه؟
من:
ممنون من پیاده میرم
توی مهمونی:
من کنار ادرین بودم، الیا پیش نینو بود، مارگارت پیش لوکا، کاگامی پیش فلیکس، کلویی پیش کیم، ایوان هم پیش میلن، بقیه هم پیش دوستاشون بودن.
منو ادرین کلی حرف زدیم تا اینکه:
ادرین چی شد که بجای برادرت«فلیکس» منو کنارت نشوندی؟
ادرین: مرینت میدونی چون، چون دوست دارم.
تعجب کردم. واقعا؟
آیا این یه خواب بود؟
اومدم جوابشو بدم که یه ابر شرور اومد«خدا لعنتت کنه گابریل» گفت:
من تنهام«اسمش این بود😂» همه زوج ها باید رقابت کنن و بهترین انها بهترین زوجن و بقیه حذف میشن. بعد یه گودالی زیر پای همه زوج ها درست کرد بعد همه داخل جنگل افتادیم.
من و ادرین، لوکا و مارگارت، فلیکس و کاگامی، کیم و کلویی، میلن و ایوان، نینو و الیا.
کاری که باید میکردیم این بود که 10 تا گوی رو پیدا میکردیم.
و بدترین چیز این بود که نمیتونستم به دختر کفشدوزکی تبدیل بشم.
تا اینکه......
پایان پارت 4 😇