استاد ببعیp16
جوین شید
https://eitaa.com/joinchat/2318467462Ca7825645a1
ماشینم روشن نمیشه ! باید ببرمش تعمیرگاه فکر کنم ... + ای بابا ، صبر کنین من االن میرم حراست و خبر میکنم زنگ بزنن بیان ببرتش تعمیرگاه... - دستتون درد نکنه ... خندید و با مزه گفت : فعال که درد نمیکنه ! لبخند کوچیکی بهش زدم که بعد 5 دقیقه اومد سمتم و گفت : بیاین بشینین من میرسونتمون ! ادرس تعمیرگاهی هم بهتون میدم هروقت درست شد برین ماشینتون و بگیرین. کلی تشکر ازش کردم و روی صندلی جلو نشستم ! دیگه هرچی نباشه رانندم که نیست عقب بشینم... ادرس خونه رو پرسید که بهش گفتم و راه افتاد. تقریبا داشتیم از محوطه دانشگاه عبور میکردیم که چشمم به رادمان خورد که با چند تا از همکالسیاش خوش و بش میکرد. چشمش که بهم خورد پوزخندی بهش زدم و با دیدن احمدی که میخواست منو برسونه حرصی به ما نگاه کرد. فکر کنم بخاطر خراب شدن نقشش انقدر داره حرص میخوره ! افرین همینطوری حرص بخور دلم خنک شه ! پسره پلشت ... بعد 20 دقیقه رسیدیم و کلی تعارف و تشکر از احمدی پیاده شدم و داشتم میرفتم سمت آپارتمانم که سرشو از پنجره اورد بیرون و گفت : خوشحال میشم بازم همدیگه رو بیرون از دانشگاه مالقات کنیم ... دیگه رسما داشت درخواست میداد ! تردید داشتم قبول کنم ولی مگه چش بود ؟ تا جایی که من میدونم هم بانمکه هم خوشتیپه هم
با همه نمیپره ! درکل پسر خوبی بود. لبخندی بهش زدم و با تکون دادن سرم تایید کردم که لبخندش بزرگتر شد. + عع راستی فردا هم بیام دنبالتون ؟ اخه ماشین ندارین ... - نه ممنون کاوه رو میگم بیاد . + باشه . بعد خداحافظی راهشو کشید و رفت ! از خودم خندم گرفته بود ! بهش میگفتم حوصله ادم جدید رو تو زندگیم ندارم بعد پیشنهاد دوستیشو تقریبا قبول کردم ! امشب خیلی سرحال بودم تصمیم گرفتم یه شام خوب درست کنم و یه دلی از عزا در بیارم اول رفتم یه اهنگ فرانسوی شاد پلی کردمو یکم با پنی بازی کردم بچم خیلی تنها شده بود تو خونه میترسیدم افسردگی بگیره... بعدم شروع کردم به درست کردن الزانیا در کنارشم گوشت اب پز کردم برای پنی کارم که تمومش شدش گذاشتم تو فر تا بپزه یه نگاه به ساعت کردم االن المان طرفای ظهره یه زنگ به مامان و بابا بزنم حالشونو بپرسم شماره خونه رو گرفتم که بعد سه تا بوق مامان جواب داد _بله +سالم مامان چطوری؟ _شهرزاد جان تویی؟حالت چطوره؟ +من خوبم مامان حال تو و بابا چطوره؟ _ماهم خوبیم دخترم کارات چطور پیش میرن؟ +خیلی خوبه واقعا راضیم از شغلم _خداروشکر نمیای اینجا؟