دخترک تنها
سلام خوبین .
دوستم رها عاشق نویسندگی ولی گوشی نداره. یه رمان نوشته که بهم گفته براش اینجا پست کنم .
گفته حدودا رمان اولشه و ۲۰ پارت داره.
دخترک تنها.
مامان: هعییییی. ( با داد) دختر چه غلطی می کنی.
هاااان .
_ هیچی.
مامان: پشت دستت چیه!
اروم اروم دستم رو بالا اوردم .که مامانی سرم جیغ کشید.
مامان: دختره پاپتی . این چیه . اینو از کدوم گوری اوردی!
_ با گریه گفتم: الیس بهم داد.
مامان: چیع . جلوم گریه نکن که خیلی از گریه متنفرم!.
برگه رو بده!.
اروم نقاشی توی دستم رو به مامان دادم که گفت: هق نزن . دیگه از دختره عوضی چیزی نمی گیریا.
_ چشم .
مامان: برگرد پیش الیا مرینت .
_ باشه .
مامانی نهار چی داریم؟
مامان: دختره پاپتی نگفته بودم چیزی نگو جلو شوهرم. ماکه چنان پولی نداریم.
چیه . نکنه انتظار گوشت داری!.
_ نه .
مامان: پلو سبزی .
_ ممنون مامانی همه چیزم .
مامان: پرو نشو . برو گل و حیاط و اب بده ببینم .
_ باشه مامانی