خلاصه: آدرین از لیدی باگ خوشش نمیاد و مرینت از آدرین. و هر دو در دبیرستان دیوانه ها زندگی میکنند. آیا مرینت میتواند به کت نوار گربه مورد علاقه و خل و چل خود برسد؟

پارت ۲:

[مقر فرماندهی]

زنی با موهای بلند قرمز و با نقابی به شکل اژدها که تمام صورت و بخشی از موهایش را می پوشاند بر روی یک سکو شروع به حرف زدن میکند: از تمام شما کار آموزان بابت آمدنتون به اینجا خیلی ممنونیم. اسم رمز من ریوکا است.

*یکی از کار آموزان می پرسد*: ببخشید خانوم ریوکا برای چی ما رو اینجا احضار کردید؟ پس ماموریت هامون چی؟

ریوکا: نیازی به نگرانی درباره ماموریت ها نیست. قهرمان های بالغ اکنون در حال انجام آنها هستند. و در مورد آمدنتون به اینجا باید بگم که متاسفانه وضعیت اضطراری ای پیش آمده است. لابد از خودتون می پرسید که چرا به جای قهرمان های بالغ تر شما کار آموزان رو به مقر احضار کردیم. بعد از توضیحات آقای دارک شدو (سایه تاریک) خواهید فهمید.

*مردی با شنل سیاه وارد میشود و میکروفون را به دست میگیرد*

سایه تاریک: سلام به همه ی کار آموزان گرامی و ممنون از حضورتون. متاسفانه باید اعلام کنم که یک نفر به بانک اطلاعاتی ما دستبرد زده است.

 *جمعیت را آشفتگی و زمزمه های فراوان فرا می گیرد*

:باورت میشه چی گفت؟

:غیر ممکنه! اونجا امن ترین مکان اینترنتی روی زمینه.

:قراره چی بشه؟

:من می ترسم.

:از اول هم نباید وارد این خراب شده می شدم.

لیدی باگ: چطوری؟

سایه تاریک: چی چطوری؟

لیدی باگ: اونا چه طوری تونستند وارد سیستم بشن؟

سایه سیاه: تا جایی که من میدونم اونا یکی از کامپیوتر های سازمان رو هک کردند و با استفاده از اون تونستند تمام سوابق مربوط به قهرمانان بزرگسال رو بدست آورند. برای همینه که ما از شما کار آموزان تقاضای یاری داریم...چون خیلی از شما اسمتون تا زمانی که به بلوغ برسید در سیستم ثبت نمیشه و به همین دلیل عملا تنها کسانی که هویت شما رو می دونند خودتون هستید.

ریوکا: و برای همین موضوع بعضی که شما به دبیرستان I.R. می روید. تا حواستون باشه که یک وقت اتفاق مشکوکی رخ نده*یک تبلت را از نا کجا آباد خارج میکند* اسامی که میخوانم با من بیان: لیدی باگ، کت نوار، رینا روژ، کاراپیس.

(از زبون رینا روژ)

سلام دوستان! من رینا روژ هستم. البته این اسم اصلی من نیست و اسم اصلی من آلیا است. من 16 سالمه و یک بلاگر هستم. بهترین دوستم فردی به نام مرینت است و همکار من اسمش تریکس است و باید بگم که اون یک روباه کوچولو گوگولی است. البته به اون نگید ممکنه بر بخوره. تریکس دختری با موهای قهوه ای است و یک کیمونو پوشیده است که از پشت آن چند تا دم روباه بیرون زده است. نمیدونم اون دم ها واقعی اند یا نه ولی هفته قبل وقتی که تصادفی پام روی یکشون رفت و تریکس دردش گرفت.

در هر صورت فکر نمیکنم توی اون دبیرستان نفرین شده اتفاق مشکوکی رخ بده. البته بستگی داره که چی رو مشکوک به حساب بیارید. چون اونجا همه چیزش عجیبه.

(از زبون لیدی باگ)

بازم اون دیوونه خونه؟ اینکه هر روز به طور عادی توش درس میخوانم خودش به قدر کافی عذاب آور هست.

(از زبون کاراپیس)

من نینو ام و 16 سالمه  و همون طور که فهمیدید اسم رمز من کاراپیس است. من یک دی جی هستم و همکار من اسمش ویز هست. راستش رو بخوایید من چیز زیادی در مورد این دبیرستان نمیدونم فقط میدونم وقتی اونجا میری که والدینت، سرپرستت یا دادگاه تصمیم میگیره که تو یه بچه دردسر  سازی. در کل فکر نمیکنم جایی باشه که بچه های معمولی اونجا برن.

(از زبون کت نوار)

اگر بگم بابام من رو توی این دبیرستان گذاشت تا از فکر مدرسه رفتن بترسم باورتون میشه؟ احتمالا نه. اما خب میدونید چیه. من هیچ شکایتی از جایی که من رو گذاشته ندارم. به هر حال اگر من اونجا درس نمی خوندم هرگز با مرینت آشنا نمیشدم و عشق در نگاه اول را تجربه نمیکردم.(چه قدر شاعرانه... حالم بهم خورد) در هر صورت جای بدی نیست. اونجا بهت یاد میدن چه جوری یک کیلومتر رو از مسیر پر از کاکتوس بدوی یا چه جوری با ساقه های گل رز کلاه ببافی. یا چه جوری با مشعل جوش کاری کار کنی.  من مشکل چندانی ندارم.

فقط یک سوال...تعریف اینا از کلمه ی مشکوک دقیقا چیه؟