My blue eyed angel
P 1
P 1
خلاصه داستان :
عشق یکی از زیباترین حس های دنیاست
ولی اگر نابود بشع دنیاهم به نابودی میکشه
مرینت:من عاشقتم ادرین
ادرین:تو کی هستی چی هستی که عاشق منی؟
ناشناس:اگر میخوای امروز که یک لکه ی ننگ تو زندگیت هست و باعثش ادرین اگرست هستو نابود کنی سوار شو
مرینت:من برای این انتقام حاضرم حتی اگر
علاوه بر خودم مردمم قربانی کنم!
........................
#مرینت
بلخره امروز بعد از ۵سال انتظار به پایان میرسه
روزی که من قراره به فرانسه برگردم
روزی که قراره از همه ی اون ها انتقام بگیرم
.
مشی:خانم دوپن چنگ اماده اید؟ امروز ساعت ۶:۱۵ دقیقه به پاریس میرسید مراسم احیای جایزه ساعت ۸:۳۰هست
مرینت:تموم اونایی که باید باشن هستن؟
منشی:تمام افراد مهم در این جشن حضور دارند
مرینت:خوبه پس دیگه کاری نداری برو!
منشی:بله خانم
#ادرین
مشغول صحبت کردن با سرباز بودم که منشیم
امد و گفت ساعت۸:۳۰مراسم احیای جایزه هست
.
ادرین:حتما باید این جشن چرت و پرت برم؟
منشی:قربان این جشن با بقیه جشن ها فرق داره
ادرین:چطور؟
منشی:این جشن جایزه بهترین هارو به خودش اختصاص داده یعنی از هر پیش زمینه به بهترینا جایزع میدن جدا از اون یکی از بزرگترین سرمایه گذارای المان که تاحالا دیده نشده حضور داره
ادرین:پس ملکه تجارت بلخره افتخار دیدن میده
منشی:قربان راستی.....
ادرین:بله چیه
منشی:یه مشکلی هست
ادرین:باز چی شده
منشی:امروز از طرف وزرای کشور نامه دادن که
قراره چندتا جاسوس وارد کشور بشن و مراسم احیای جایزه رو نابود کنن از شما خواستن امنیت مراسم تضمین کنید
ادرین:ولی چرا این جشن؟
منشی:پولدار ترین ادما امروز میان از جمله ملکه تجارت و اگر این جشن نابود بشه فرانسه تو قدرت اجتماعی ضعیف میشه و باعث طرد شدن
خیلی از قدرت ها میشیم
ادرین:وزرا انقدر بی عرضه هستن یعنی؟
منشی:اونا تمام توانشون رو بکار میگیرن ولی تا وقتی شما نخواید قدرت اونا هیچه
ادرین:چاره ی نداریم حالا از کجا فهمیدن جاسوس وارد کشور میشه؟
منشی:انگار یک نامه به رئیس جمهور رسیده که در اون هشدار نوشته
ادرین:از کجا معلوم واقعی باشه
منشی:گویا نامه های فرستاده شده ی قبل واقعی بوده و هرچی تو اون نامه بوده اتفاق افتاده
ادرین:لعنتی حالا هدفشون چیه؟
منشی:گویا هدفشون نابودی بزرگترین سرمایه گذارانن تا این حمله رو تقصیر دولت فرانسه بندازن چون از همه کشور ها بهترین ها میاد
و قاعدتن این موقعیت خوبیه که فرانسه
قدرت اجتماعیشو از دست بده و کشورا
سر این مسئله با فرانسه وارد جنگ بشن
ادرین:همه ی سرهنگ های ارتش نامه بده
منشی:بله
ادرین:نقشه اینه که..........
#مرینت
یک نگاهی به خودم تو اینه کردم هع من کیم
منی که حتی هویتمو هیشکی نمیدونه منی که توی تجارت به عنوان ملکه شناخته شدم من میتونم هرچیزی که بخوام و داشته باشم
ولی ایا میتونم خود قبلیمو بخوام من همون مرینت ساده و خوشحال میخوام با اینکه فقیر بود خوشحال بود با مادر و پدرش ازت متنفرم ادرین اگرست....
پایان امیدوارم لذت برده باشید
من یکی از نویسنده های جدیدم و راستش پارت اول من شبیه رومان یکی هست ولی بقیه پارت ها نه
دوستون دارم بای