خلاصه: آدرین از لیدی باگ خوشش نمیاد و مرینت از آدرین. و هر دو در دبیرستان دیوانه ها زندگی میکنند. آیا مرینت میتواند به کت نوار گربه مورد علاقه و خل و چل خود برسد؟

#درخواست شده از طرف نازنین.

#این داستان ۵ پارت دارد. 

مهسا اگر شد برای این داستان برچسب بزار

پارت 1:

*صدای آژیر*

(از زبون آدرین)

آدرین: *از جا می پرد* چی؟ چی شده؟... بازم یه مجرم دیگه؟

سلام. من آدرین اگراست هستم و 15 سالمه. من در دبیرستان  I.R (Insanity Room)  درس میخونم و یک مدل عکاسی  ام. می خوام یک رازی رو با شما در میون بزارم. من عضو انجمن قهرمانان نیمه شب هستم یا به اختصار همون M.H.A البته من در حال حاضر هنوز کار آموز هستم ولی سه سال دیگه یعنی وقتی 18 ساله بشم میتونم یک قهرمان واقعی بشم. اسم رمز من کت نوار است.

آدرین*آژیر موبایلش را قطع میکند و پیام ها را نگاه میکند*: بازم یه دزدی دیگه؟ ای بابا...بزار ببینم با کی تیم شدم.

به نظر میرسه که من دوباره با کفشدوزک تیم شدم. من واقعا شکایتی ندارم. منظورم اینکه اون قطعا جذاب و باحاله. ولی مسئله اینجاست که احساسات من پیش یکی دیگه است.

پسری با چشم های سبز و موهای کوتاه مشکی که انتهای آن سبز است و یک تیکه از آنها مانند سیخ رو به هوا است از کمد آدرین بیرون می آید و فریاد میزند*: آدرین! آدرین! زود حاضر شو! مجرم داریم!

آدرین: باشه باشه اومدم.

می دونید چیه همه قهرمان های این انجمن یکسری لباس مخصوص دارند که در برابر حرارت و سرمای بالا و گلوله مقاومه. اونا یک جور نقاب یا ماسک هم دارند که بخشی از صورت رو می پوشونه و باعث میشه که بقیه اونا رو نشناسن. شما میتونید شکل نقاب رو خودتان بسازید و هر مقدار رو که میخواهید بپوشانید اما پوشش شما هرگز نباید کمتر از یک سوم صورتتان را بپوشاند. من یک نقاب گربه دارم که موها، چشم ها و مقداری از بینی ام را می پوشاند رنگ اون سیاه با رگه های طلایی است که چشم ها و گوش های گربه ای نقاب را تزئین می کند. عملا فقط دهانم دیده میشود. اون به خوبی با لباس گربه مانند من که با همون رگه های طلایی تزئین شده میخورد.

آدرین: پلگ. جزئیات.

اوه راستی من یک همکار به اسم پلگ دارم یعنی همه قهرمان ها یه همکار دارند که جزئیات ماموریت ها رو به اونا میده.

پلگ*در تبلت نگاه میکند*: دزد الان زیر پل هنره. و چیزی که دزده ظاهرا یک جفت کفش اسکیت سواری است و اونا مال یک دختر بچه 14 ساله آسیایی با موهای قهوه ای روشن و چشم های قهوه ای-طلایی هستند. دختره...

آدرین*لباس را پوشید و دستش را روی تبلت پلگ می گذارد*: بریم تا کفشدوزک دزد و پاداش ها رو ندزدیده.

*کت نوار و پلگ از طریق پنجره از خانه خارج میشوند*

[نانوایی دوپن چنگ]

(از زبون مرینت)

*صدای یک آلارم و یک خروپف ملایم.*

مرینت: خررررررپووووفففف.خخخخخپپپووف...*توسط یک دختر با موهای کوتاه و چتری به رنگ آبی تیره که در انتها تبدیل به قرمز میشود و چشم های آبی  دارد بیدار میشود* یا قم بنی هاشم!!!

*مرینت با سر زمین میخورد*

شب بخیر. من مرینت دوپن چنگ هستم و 15 سالمه . من کارآموز M.H.A هستم و اسم رمز من لیدی باگ است و دختری که الان من رو سکته داد تیکی همکار منه. لباس من قرمز با خال های یک کفشدوزک است و شکل کلی نقابم مثل این دزد هایی که توی بازی ها هست است. فقط همون رنگ آمیزی که لباسم داره نقابم هم دارد.

تیکی*از روی تخت مرینت که خیلی بالا است به سوی مرینت می پرد *مممممرررریییییننننننتتتت! بیدار شو!

مرینت: به خدا بیدارم!

تیکی: ماموریت جدید. ماموریت جدید!

مرینت: خیلی خب فهمیدم. برو بیرون تا لباسم رو بپوشم.

*تیکی بیرون میرود*

این دختر از آخر من رو به کشتن میده. بهتره سریع تر لباسم رو تنم کنم. و این ماموریت رو تموم کنم. و بعدش دوباره به خواب های خوشم برگردم.

تیکی*با سرش یک سوراخ درون در درست میکند*: لیدی باگ! از مقر پیام اومده. و پیام میگه تو باید به مقر بری. الان!

امشب قرار نیست یک شب معمولی باشه و من این رو با تمام وجودم حس میکنم.