Who is the king
7
P7
مرینت
از پله ها بالا رفتم
وقتی با جولیکا حرف میزدیم خدمتکارا میز رو چیده بودن و داشت صبحانه نیخورد
من : صبح بخیر
_صبح بخیر
من : من درمورد دیشب واقعا ....
_ شب عجیبی بود من راحت خوابیدم در صورتی که باید تا صبح بیدار میموندم
نگاهی به مبل انداخت و گفت : فکنم بخاطر تغییر جای خوابه شاید اگه از این به بعد اینجا بخوابم بهتر باشه
من : اگه اذیتت میکنه چرا میخوری ؟
_ چون نمیخوام چیزی یادم بمونه راستی تو چرا دیشب نرفتی ؟
من : ااا.. خوابم برد
_ صبحانه بخور برو
من : کجا ؟
_ مدرسه
من : وایی مدرسه !
بدو بدو رفتم سمت پله وایسادم برگشتم سمت میز و گفتم : اما خیلی گشنم یکم از اینا میبرم
چنتا نون برداشتم اونم چنتا فندوق بهم داد و گفت : اینا رو هم ببر
من : ممنونم
_ به لوکا بگو تو رو برسونه پیاده نمیرسی
من : بازم ممنونم
سری رفتم پایین لباس هام عوض کردم بازم به جولیکا گفتم عکس رو به کسی نشون نده لوکا رو پیدا کردم و با یه ماشین گرون قیمت منو رسوند مدرسه
پیدا شدم و رفتم داخل حیاط با ادرین روبه رو شدم
ادرین : انگار وضع مالیتون خیلی خوبه
من سوالی نگاش کردم
ادرین : منظورم ماشینته
من : ا ماشین مال ما نیست
ادرین : پس مال کیه ؟ اون پسره که تورو رسوند ؟
من : نه اون فقط رانندس
ادرین : پس ماشین کیه ؟
لبخند زدم شونه ای بالا انداختم و گفتم : نمیدونم
ارومی گفت : پس نمیدونی باشه خودم میفهمم
من : چی ؟
ادرین : هیچی بیا بریم سر کلاس امروز اخرین روز مدرسس
من : اره خیلی عالیه
ادرین : من یه برنامه خوب چیدم تو تایمی که مدرسه نمیایم درس بخونیم و بعدش همو ببینیم چطوره ؟
من : من اون موقع سر کارم
ادرین : تو کار میکنی ؟
من : اهوم اون ماشین هم مال رئیسمه اونجا واسه من یه دنیای دیگس
آدرین : یه دنیای دیگه ؟
من : اره یه دنیای متفاوت
ادرین : چطور دنیایی ؟
من : یه دنیای ترسناک اما انگار من اون دنیای ترسناک رو دوست دارم
ادرین : وجود یه انسان توی دنیا میتونه بد ترین جا رو واست زیبا کنه به نظرت اون انسان واسه تو کیه ؟
من : فکنم جولیکا اون دوست جدیدمه خیلی دختر خوبیه یه عالمه ادم دیگه هم اونجا هست و یه لوکا داریم که به نظر من خشنه اما جولیکا میگه مهربونه و مهم تر از همه رئیسمونه همه میگن خشن و ترسناکه اما به نظر من قلب مهربونی داره دقیق نمیدونم اما این فقط فکر منه