(6)?Who is theking
سلام خوبید خوشید چه خبر از درسا ؟
ما بدبختا رو بخاطر بی حجابی نمیبرن اردو شما رو بردن ؟😭
P6
مرینت
_
روی صندلی میز نهارخوری نشسته بودم و داشتم کتاب میخوندم منتظر بودم بخوابه و برگردم خونه
صدای باز شدن در امد
کتاب رو بستم و گذاشتم روی میز و بلند شدم رفتم سمتش
حتما چیزی لازم داره
به کمک دیوار داشت حرکت میکرد
من : چچیزی شده ؟
_ بهم اب بده
پارچ رو برداشتم یک لیوان اب خالز کردم و دادم بهش
فکنم الکل خورده چون داخل اتاقش اب بود اما متوجه اون نشده
اب رو سر کشید و لیوانو کوبید روی میز
دستشو دور گردنم انداختم و بهش کمک کردم که روی مبل بشینه
مبل اونقدر بزرگ بود که بتونه همونجا بخوابه پاهاش رو هم روی مبل انداختم و دراز کشید
خواستم بلند شم که دستمو کشید و افتادم روش
دستامو روی سینش گذاشتم که بلند شم اما دستاشو روی کمرم گذاشت و مانعم شد و دوباره افتادم و دیگه نتونستم بلند شم
_ اینجا بمون نرو
انگار اصلا حالش خوب نیست
همینجا میمونم وقتی خوابش برد میرم
سرم روی سینش قرار داشت و میتونستم صدای قلبش رو بشنوم
اون صدا برام مثل لالایی بود و کم کم چشمام بسته شد و خوابم برد
___
چشمامو باز کردم
روبه روم پنجره ای نبود و چراغا هم خاموش بود و نمیشد بفهمم که صبح شده یا نه
دستامو گذاشتم که بتونم بلد شم
وای من چرا روی این خوابیدم !
تازه دیشب رو یادم امد
خیلی اروم از روش بلند شدم و سری رفتم پایین
وای صبح شده
جولیکا امد سمتم و گفت : بگو ببینم ببینم دیشب چی شد ؟!
من : ه..هیچی
جولیکا کوشیشو روبه روم گرفت یه عکس رو بهم نشون داد و گفت : هیچی ؟
با دیدن عکس چشمام چهار تا شد
دستشو زیر سرش گذاشته بود روی مبل خوابیده بود و من روبه پایین روش خوابیده بودم و دستش رو روی کمرم گذاشته بود
من : تو اینو کی گرفتی ؟ میدونم نمیشه چیزای خوبی از این عکس برداشت کرد ولی فقط همین بود اون مست بود منم پیشش موندم خوابم برد همین
جولیکا : واقعا ؟! من صبح امدم برق ها رو روشن کنم که با این صحنه روبه رو شدم نخواستم خرابش کنم عکس گرفتم و برگشتم
من : تو خیلی بدی چرا این عکس رو گرفتی ؟!
جولیکا : تو ارباب بی رحم مارو رام کردی !
من : چه رامی ؟ چی میگی تو ؟
جولیکا : ارباب وقتی الکل میخوره تا صبح نمیتونه بخوابه چون خیلی اذیتش میکنه ولی دیشب خیلی راحت کنار تو خوابید !
من : هیچ ربطی به من نداره
جولیکا : ببین از اون بالا صدا میاد بیدار شد زود باش برو صبحانه اماده کن
من : نمیشه تو بری ؟
جولیکا : نه خودت باید بری
من : اما من روم نمیاد اگه بحث دیشب باز بشه چی ؟
جولیکا : هیچی
حولم داد سمت پله ها
من : اون عکس رو پاک کن
جولیکا : حتما