مرد جذاب من

Marl Marl Marl · 1402/01/25 00:05 · خواندن 1 دقیقه

پارت ۲۷

#پارت_بیست_و_هفتم

مرد _ جذاب _ من 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~

 

#مرینت
گوشی ادرین رو گذاشتم روی میز.
ادرین برام یه لیوان اب اورد که انقدر تشنم بود که کل اب رو یه نفسه خوردم...
لیوان رو دادم به ادرین و پتوم رو بر داشتم دور خودم پیچوندم و بدون هیچ حرفی رفتم حموم...
#ادرین
وقتی مرینت رفت حموم گوشیم رو برداشتم و دیدم کلویی بیست تا پیام فرستاده🗿
بی توجه به پیام های کلویی گوشیم رو خاموش کردم و بلند شدم و تو اتاق مرینت یکم چرخیدم...روی دیوار پر از عکس های من بود...
یعنی اونم دوسم داره...؟!
گوشیم زنگ خورد... فلیکس بود.
مکالمه ادرین و فلیکس....
A: بله؟
F: ادرین همین الان ناتالی از لندن زنگ زد گفت که پدرت تصادف کرده و حالش خیلی بده
با این حرف فلیکس شوکه شدم...
F: ناتالی گفت باید سوار جت شخصیت بشی و بری لندن
هیچ جوابی ندادم...انگار نمی تونستم حرف بزم...
F: الو ادرین...هنوز پشت ختی؟ پاشو بیا خونه... زود باش
به مرینت گفتم که باید برم و سریع رفتم سکت خونه خودم...
با گوریل (بادیگاردش) سوار ماشین شدم و به سمت آشیانه جتم رفتم...