نخ سرنوشت S2P1
Hi!
ادامهپلیز
ᝰ
فصلدوم:
بیست و چهار ساعت بعد ، من مایه ی ننگ و رسوایی فامیل هستم .
پس از ننگ و رسوایی فامیل اتفاقات زیادی رخ داده . نمی دانم چگونه همه را شرح بدهم
.قبل از هرچیز اتیین آزاد شده است وهم اکنون درطبقه ی پایین در اتاق غذا خوری با مادرم
ژولی وسوزان نشسته وچنان غذا میخورد که گویی ماه هاست رنگ غذا را ندیده است
.درصورتی که بیش از سه روز زندانی نبوده .
ثانیا با مرد جوانی که دارای صورت قابل توجه ونام بسیار مشکل وغیر قابل تلفظی است
ملقات کردم .نام یوناپارت یا بوناپارت چیزی از این اسامی است .
ثالثا:آن پایین همه ازمن عصبانی هستند .مرا مایه ی ننگ فامیل خطاب کرده وبا تغیر مرا به
اتاق خوابم فرستادند . آنها مراجعت اتیین را جشن گرفته اند وباوجود اینکه مراجعه وملقات
آلبیت را اصول با پیشنهاد من بوده همه مرا سرزنش وملمت میکنند وهیچکس نیست که
بتوانم با او درباره ی همشهری بوناپارت صحبت کنم .اسم بسیار مشکلی است هرگز نمیتوانم
به خاطر بیاورم.راستی کسی نیست که من بتوانم درمورد این مرد جوان با اوگفتوگو کنم ولی
پدرخوب وعزیز من می دانست چقدربه انسان سخت می گذرد اگرمنظوراورانفهمند وباید
تعبیرکنند.به همین علت این دفتر خاطرات را به من داد.
ᝰ
پارتبعد:5like,4coment