(E) Kwami Queen PART25
ملکه کوامی : PART25
های گایزززززززز
اینم پارت 25 :))
برو ادامه
شارل : گرفتم چی میگی . خب راستش منم باید یه چیزی بهت بگم .
توی چشمای آدرین نگاه کرد : ازت یه قولی میخوام آدرین . اگه هر اتفاقی افتاد . هر اتفاقی . ازت می خوام قبولم داشته باشی . این دنیا خیلی بی رحمه ولی من هیچوقت شما رو تنها نمی زارم.
آدرین هم به سرنوشت مرینت دچار شد . او هم از حرف های شارل به فکر فرو رفت . آدرین رو به حال خود گذاشت و به طرف لایلا رفت .
لایلا تنها روی یکی از صندلی های حیاط مدرسه نشسته بود و فکر می کرد .
شارل : سلام لایلا . خوبی ؟
لایلا به این دختر مرموز نگاه کرد . حرف زدن او رو با مرینت دیده بود . او فکر می کرد شارل از او و شرارت هایش خوشش آمده است .
لایلا : سلام شارل . آره امروز حالم خیلی بهتره . امروز یه اتفاقایی افتاده که منو به یه آدم دیگه تبدیل کرد .
شارل با هیجان ساختگی : یعنی شرور تر؟
لایلا سرخوش خندید : آره . و قراره یه همکارم داشته باشم .
شارل چشمانش رو بست : شرارت رو در درونت حس می کنم . ببینم نکنه دستیار شرارت شدی؟
لایلا گفت با خنده گفت : دستیارش نه ! ولی خودش چرا .
شاید این اولین حرف راست لایلا در چند ساعت اخیر بود .
شارل در حالی که بلند میشد گفت : امیدوارم ارباب شرارت محبوبی بشی .
لایلا هم که فکر میکرد شارل سربه سرش می گذارد آن جا رو ترک کرد تا به کتابخانه برود . سرش پایین بود و فکر می کرد . ناگهان به چیز سفتی برخورد کرد که باعث شد زمین بخورد . تا سرش رو بالا آورد با پسری مواجه شد که بسیار شیک و آراسته بود . ولی تشابه بی نظیری با آدرین داشت .
فیلیکس : جلوتون رو نگاه کنید خانم جوان .
لایلا : معذرت می خوام ولی......می تونم اسمتون رو بدونم ؟
فیلیکس : فیلیکس هستم . شما؟
لایلا : لایلا راسی هستم . شما باید از فامیل های نزدیک دوست من آدرین آگرست باشید درسته ؟ از شما زیاد برای من گفته .
فیلیکس دروغ های لایلا رو حس کرد . (چون معجزه گر داشت) : بهتره این دروغ ها رو به کسی بگید که باور کنه . من با آدم هایی که تا حالا دیدید فرق دارم . من شرارت بیشتری به خرج میدم.
لایلا یه جورایی از پسر خوشش آمد . نورو از کت لایلا بیرون آمد : چیز عجیبی درونش حس کردم .
همان موقع نگین لایلا و سنجاق فیلیکس علامت دادند . شارل که داشت آن ها رو می پایید به بخش پرستاری رفت و تغییر شکل داد . پرواز کنان به کلاس مرینت و آدرین رفت . زنگ آکوما رو به صدا در آورد و وسط حیاط ایستاد .
وقی مرینت و آدرین داشتند خارج میشدند به آن ها علامت داد که سریعا تبدیل شوند .
ملکه روی پشت بام مدرسه با ابهت هر چه تمام تر خودنمایی میکرد . اما مردم او رو نمی شناختند و فکر می کردند آکومایی است پس از او فرار می کردند .
کت و لیدی کنار او فرود آمدند : چی شده ؟ من که ابر شروری نمیبینم؟
ملکه حواسش به دور دست ها بود : ابر شرور نه ولی هیولای آموکی تا چند ثانیه دیگه به طرف ما حمله ور میشه .
تا ملکه دستش رو به سمت برج ایفل گرفت ، هیولایی رو در کنار برج پاریس مشاهده کردند . ادامه داد : خوب گوش کنید . همونطور که قبلا هم بهتون گفتم هر اتفاقی که افتاد من پشت شمام ولی برای نجات زمین به خطر انداختمش . یه کم نقش بازی کنید تا آب ها از آسیاب بیفته .
با یک پرش به آسمان رفت و حرکتش رو به طرف برج ایفل ادامه داد . زوج ابر قهرمان یک نگاه کردند ، شانه ای بالا انداختند و حرکت کردند .
ملکه به بالای برج ایفل رسیده بود . تا ابر شروران تازه وارد او رو دیدند مشکوک او رو نگاه کردند.
ملکه : آه قهرمانان من بالاخره کارتون رو شروع کردین ؟ من با افتخار در کنار شما خواهم بود . من ملکه کوامی ها هستم . می تونید من رو «آترنا » صدا بزنید . امیدوارم کوامی هاتون انتخاب شدن شما از طرف من رو بهتون گفته باشن .
ابر شرور ها که تازه همدیگه رو دیده بودن نگاهی به هم انداختند و تعظیم کوتاهی کردند . همان لحظه کفشدوزک و گربه سیاه به جمع آنها ملحق شدند .
کت : امروز دیگه کارتون تمومه .
ولی با دیدن ابر شرور های نوجوان در کنار ملکه کوامی ها صد برابر بیشتر از بقیه جا خورد .
-: ملکه ! شما در کنار اونها چی کار میکنین .
ملکه خنده خبیثانه و شیطانی سر داد : ازم انتظار داری در کنار کسایی مبارزه کنم که برای به وجود اومدنشون جون مادرم فدا شده؟ من انتقام شیرینم رو با استفاده از دوستان جدیدم از شما میگیرم . من از الان به بعد آترنا هستم .
و حاله ای جادویی به طرف آنها پرتاب کرد . هردو به پایین برج ایفل پرت شدند . کت با حرف های ملکه بسیار جا خورده بود . انقدر ذهنش مخدوش شده بود که حتی نمی توانست به موقعی فکر کند که ملکه این موضوع رو برایشان توضیح داده بود .
آترنا به سمت دوستان تازه اش برگشت : فکر کنم دیگه دلیل با شما بودنم رو نیاز نباشه توضیح بدم.
مایورا : قدرت تو خیلی زیاده ! چرا ازش برای نابودی اون دو تا استفاده نمی کنی ؟
ملکه در حالی که با تاجش ور می رفت گفت : خب من ترجیح میدم تلسم برنده شدن خوب ها و باختن شرور ها رو بشکنم . (صاف توی روشون نگاه کرد و گفت) می خوام شما رو ارتقائ بدم تا شما از اونها انتقام بگیرید .
کت و لیدی دو باره به بالای برج آمدند .
آترنا :شما برید من باید یه خورده حسابایی رو با اینا تصویه کنم .
ابر شروران ما هم که بسیار ساده لوح بودند رفتند .
آترنا با خشم به سمت کت برگشت تا خواست او رو دعوا کند میله کت به تاجش اثابت کرد و آن رو انداخت .
آترنا که به شارل تبدبل شده بود به کت گفت : معلوم هست داری چی کار می کنی؟مگه نگفتم عادی رفتار کنین . می دونی اگه اینا تازه کار نبودن تا الان تو آکومایی شده بودی .
کت دیگر تعدل روانی نداشت به سمت شارل حمله ور شد ولی شارل با جادو او رو گرفت : گوش کن گربه سیاه . من به تو و لیدی باگ چی گفتم ؟ نگفتم هر اتفاقی افتاد من پشت شمام ؟ چرا این طوری می کنی؟برای برخورد اول لازم بود یه کارایی بکنم تا عادی تر جلوه بدین .
ولی تا رویش رو به او کرد حلقه اشک رو تو چشم زمردی گربه سیاه دید : پیشی داری گریه می کنی؟ من....
خواست دستش را نزدیک کند ولی از خودش بدش آمد . او دست هایش رو لایق تماس ببا این دوست فداکار نمی دانست .
کت رو ول کرد . تاجش رو برداشت و روی سرش گذاشت .
(یورا ، تاج منو آماده کن )
آترنا : من همیشه با شمام نمایش من پیش اونها تا روز شکستشون ادامه داره . الان دیگه می دونید دلیل کارام چیه .
و پرواز کنان دور شد .
کفشدوزک کنار او زانو زد : گربه سیاه ؟ خوبی ؟ پیشی ؟
کت به او نگاه کرد : من اشتباه کردم یا اون ؟
لیدی با خجالت در چشمان معشوقه تازه اش نگاه کرد : تو اشتباه کردی اما نه به تنهایی . منم همین فکرو درباره شارل کردم ولی اون باهوش تر از ماست . ما اشتباه کردیم . باید از دلش در بیاریم .
روی زمین نشست و زانو هایش رو بغل کرد :اون تو رو خیلی دوست داره پیشی . براش خیلی عزیزی . اینو از رفتاراش راحت میشه فهمید . حلقه اشک رو که تو چشمات دید از خودش بدش اومد .
کت با تعجب سرش رو بالا آورد : اون عاشق منه ؟
لیدی با خنده رویش رو به کت برگرداند : نه پیشی خنگ . اون تو رو بهترین دوستش میدونه . یادته توی معبد داشتین برف بازی می کردین و من اومدم برای بازیگوشی دعواتون کنم؟
کت سرش رو تکان داد .
-: اون تو رو با تمام وجود تو آغوشش گرفته بود . یادته بهت چی گفت : کارت عالی بود بهترین دوست من .
کت لبخندی زد : فکر کنم بدونم کجا پیداش کنیم.
نظر و لایک؟؟
بده بیااااااااااااد
لاو یووووو