
سلاح 6

اینم پارت ۶))
من ۱۰ پارت اول رو زود میزارم بقیش خدا داند))
○○○○○○○○○○○○○
از زبان آدرین:
دور هم جمع شدن و شروع به حرف زدن کردن. پوزخندی زدم و رو زمین نشستم. اون گند اخلاق چی میگه برای خودش؟دست ب سر کردن من؟ (آدرین گوشای تیزی داره) منو زیادی دست کم گرفتن .
بعد از اینکه کارشون تموم شد و همشون برگشتن سمت من بلند گفتم: خب بذارین شرط رو کامل بگم ، مبارزه میکنیم . من در برابر همتون.اگه بردین..من میارو کامل درمان میکنم و برای خودتون ؛ اما اگه باختین..... بعد به دوتا بلوند کوتاه بلند اشاره کردم.
(رز و کلو:-:)
من:اینارو هم همراه میا میندازمشون تو اسید و به عنوان کادو براتون میفرستم.
بلوند بلند:هوی زبون نفهم بفهم داری چی میگی.
(همون پارت اول گفته بودم فش زیاده الانم میگم مخصوصا موقع هایی که لوکام باشه فش زیاده سو لطفا جنبه داشته باشید)
نیم نگاهی بهش کردم.از اعصبانیت قرمز شده بود.خنده ای کردم گفتم:چیشده ترسیدی کوچولو؟ نترس نمیذارم درد بکشی قبلش بدون درد میکشمت.
کارد میزدی خونش درنمیومد.خوبه..همینه.اعصبانی شو کوچولو..
بلوند کوتاه: دیگه داری عصبیم میکنی مستر ب*چ.ولی حیف لازم نیست باهات بجنگم.
گند اخلاق*لوکا :آره لازم نیست.من جای توهم باهاش میجنگم.
و بعد گند اخلاقه سمتم حمله ور شد.قبل اینکه بهم برسه و منو بزنه با سرعتم رفتم پشتش و یه لگد محکم بهش زدم که با سر رفت تو در پناهگاه تقلبی.صدای داد بلوند بلنده رو شنیدم برگشتم سمتش و دیدم با چکش تو دستش داره حمله ور میشه. دستمو بالا بردم و قبل اینکه منو بزنه چکششو گرفتم و چکش و خودشو پرت کردم سمت گند اخلاق.
ایندفعه عینکیه سمتم حمله ور شد. هی سعی داشت با مشتای اتشیش بهم ضربه بزنه ولی من همرو جاخالی میدادم.
من:اتیشت خیلی خوبه.ولی باید رو ضرباتت بیشتر کار کنی.
بعد با دستم الکتریسیته درست کردم ولی تا خواستم بزنم بهش فوری جاخالی داد.
عینکی:یه اشتباهو دو بار نمیکنم.
و دوباره گارد گرفت.
من:عه؟خب باش.
با سرعتم رفتم تو دو قدمیش و پامو بالا اوردم.قدرت صاعقه مو تو پام جمع کردم و بعد پامو محکم فرود اوردم روش.اما..فقط زمین زیر پام یه ترک بزرگ برداشت.به سمت چپم نگا کردم.هه..گند اخلاق نجاتش داده بود!
(دیگه فقط مونده یبار آدرین آلیارو نجات بده😁))
یهو یه تیر از بیخ گوشم رد شد و لاله گوشمو زخم کرد.به سمتی که تیر ازش اومد چرخیدم.
اوه..نینو..نشونه گیریت عالیه نینو! لب خونی کردم: عالی!
بعد با متوجه شدن چیزی او بلندی گفتم و بالا سرمو نگا کردم.
من:قرار این نبود گایز.
رفتم تو حالت a.d. تو این حالت یه چشمم قرمز میشد و اون طرفی که چشمم قرمز شده یه بال کوچیک سیاه رنگ درمیاوردم. طرف دیگه هم بال هم اندازه با بال سیاه رنگم درمیاوردم فقط سفید رنگ.
(پ.ن:فهمیدین دیگه؟راستی تو این حالت آدرین قدرت و سرعتش ۳ برابر میشه و همینطور چون بال درمیاره قدرت پرواز هم به قدرتاش اضافه میشه.)
تو یه ثانیه بهشون رسیدم و با خنده گفتم:خوش میگذره؟کمک نمیخواین؟
بلوبری و بلوند کوتاه رو گرفتم و پرتشون کردم پایین. بلونده اخ بلندی گفت و بعدش گفت:حق نداری با یه خانم اینجوری رفتار کنی عوضی!
من:و شمام حق ندارین منو دست به سر کنین.
میارو ازاد کردم و بلندش کردم اوردمش رو زمین. دستکشامو دراوردم.ناخونام کمی بلند و تیز شدن.با یه دستم میارو گرفتم و انگشتای دست دیگمو به هم چسبوندم مثل یه تیغ بعد سر ناخونم به گردن میا جایی که زیر پوستش شاهرگ بود چسبوندم و گفتم:اصلا خوشم نمیاد از اینکارا کنم ولی خب...یبار دیگه فکر کنین میتونین دوتا کار همزمان یعنی جنگیدن با من و نجات قربانی رو انجام بدین قربانی رو بدون درنگ میکشم.
پشمکه عصبی داد زد:میارو ول کن عوضی یه خون از گردنش بریزه خودم میکشمت!!
من بیخیال کمی ناخونمو تو پوست میا فرو کردم و ازش کمی خون ریخت.میا ای کشداری گفت.
پشمک*کلو:عوضیییییییی.
سمتم حمله ور شد.میارو اونور پرت کردم و دست به سینه جلوش وایسادم.چکششو پرت کرد سمتم قبل اینکه بهم بخوره عین نینجاها خوابیدم زمین و چکش خورد ب در پناهگاه تقلبی.بعد سریع پاشدم و چکشو برداشتم و سمتش پرت کردم.
من:نباید تنها سلاحی که داریو سمت من پرت کنی بعدش حالا هرچی شد!اگه من چکشتو برمیداشتم تو بدون دفاع و بدون سلاح میشدی!
(دوستان آدرین از اوناییه که موقع مبارزه با کسی اشکالاشو بهش میگه که بهتر مبارزه کنه چون آدرین از مبارزه با احمقا خوشش نمیاد.همینجوری جلو بریم فکتای بیشتری رو جاهای لازم ذکر میکنم)
یهو دیدم رو هوا شناور شدم.
بلوبری:بس کن آدرین!هدفت از اینکارا چیه؟بشین عین ادم زندگیتو بکن.
پوزخندی زدم گفتم:من همین الانشم دارم زندگی میکنم. چشمکی زدم و جادوی بلوبری رو خنثی کردم.رو زمین فرود اومدم.با سرعتم رفتم جلوی بلوبری و لبامو به گوشش نزدیک کردم.مشخص بود ترسیده.تا خواست بره عقب با یه دستم گرفتمش و دم گوشش اروم گفتم:اعتماد به نفست خیلی پایینه!بیشترش کن.
بعد ولش کردم و دو متر عقب تر پریدم. صدای هلیکوپتر اومد.
من:ای بابا..باز این گابریل احمق وسط کارای من اومد..اه
رفتم سمت میا.کنارش نشستم و دستمو رو دستش گذاشتم. زیر لب گفتم:کامل خوب شو. عنبیه
(آر اف:همون قسمت رنگی•~•وای خدایا علوم صفر)
چشمام درخشان شدن و بعد دور میارو هاله سبز رنگی گرفت.بعد چند ثانیه هاله از بین رفت.پاشدم و رومو به سمت این احمقا کردم.
من:فعلا شما برنده اعلام میشین. چون من باید برم. میا رم درمان کردم. دفعه بعد قوی تر برگردین.
بعد پرواز کردم و رفتم تو هلیکپوتر.از حالت a.d دراومدم و رو یکی از صندلیا نشستم.
من:بریم.
سرمو به هلیکوپتر تکیه دادم و چشمامو بستم.
از زبان اسی:
من:براوو آدرین!!!داوش خودمی!!!یه تنه همشون رو حریف شدی!!!
؟؟؟:حالا نمیخواد اینقدر جو بدی.آدم باش.
من:اخه استارلی آدرین خیلی قویه!
استارلی:احمق پلشت کور نیستم دارم میبینم.اون زیر نظر گابریل خیلی خوب تربیت شده.
من:اره..بهش حسودیم شد..ایش..
؟؟؟:عزیزم اشکال نداره^^تو هرجوری باشی بازم از آدرین بهتری^^
من:اوه فیونا..ممنون.
لبخندی زدم و یه دستم دور کمر فیونا حلقه کردم.فیونا بهم چسبید.
استارلی:دراما بازیتون رو جمع کنین برین خونه خودتون انجام بدین نه خونه من.
نگاه استارلی کردم.با یه حالت چندشی داشت نگامون میکرد.نیشخندی زدم گفتم:حسود هرگز نیاسود.
استارلی:مرض.حالا که یه بخشی از قدرتای دشمنامون رو دیدیم وقتشه اون دوتا رو استخدام کنیم.که این کار نینوعه.و از اونجایی که نینو الان درگیر جاسوسیه و نمیتونه استخدامشون کنه تو باید اینکارو بکنی.
من:چرا من؟
استارلی:لایلا و ایزابل سرشون با اماده کردن بقیه شرایط گرمه..گابریل ام که اداره کننده تیمه..آدرینم که با نینو با اونا مشغوله.ایوان ام به دستور گابریل رفته ماموریت.منم که با ساخت اسلحه برای توی الدنگ درگیرم.این وسط تو تیم فقط تو بیکاری.یادت باشه.فردا ساعت ۸ جلو کلاب بیبی دال میبینیشون.اگه اونارو طبق علایق آدرین پسندیدی که خون آدرینو بهشون تزریق میکنی.ولی اگه نپسندیدی میکشیشون.خب؟!
من:..ای خدا..باشه.شیشه های خون آدرینو اوردی؟
استارلی:فردا بیا ازم بگیر.الان نمیدم بهت میترسم یهو بشکونیشون بریزیشون.
من:بهم برخورد-____-
استارلی:حقته.حالام برو اگه کارات تموم شد.
همراه با فیونا بلند شدیم.
گفتم:باش..فعلا.
و بعد از خونه استارلق زدیم بیرون. سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه من.
امیدوارم دوتا عضو جدید به درد بخور باشن!
(دوستان قبل اینکه پایان پارتو اعلام کنم باید اینو توضیح بدم..آدرین به اعضای ضعیف تیم مثل نینو و ایوان و اسی برای تقویتشون خون خودشو بهشون میده.خون آدرین که تو رگ هاشون بره قدرتای جدید میگیرن نینو از این فرایند قدرت ساخت هرچیزی که اونو بشناسه مثل ساخت تفنگ رو گرفته و قدرت کنترل رباتا با ذهن.البته ضعیف نبودن از نظر آدرین ضعیف بودن•~• ایوان ام که قدرت مشتاش و زورش بیشتر شده و یه مشت ایوان با اون لگدی که آدرین زد و زمین زیر پاش ترک بزرگ برداشت برابری میکنه. اسی قدرت نشونه گیری دقیق داره.فیونا..فیونا ام ساپورتر تیمه با قدرت و پولش تیمو ساپورت میکنه.ببخشید زیاد حرف زدم😁)
پایان این پارت:>
کامنت و لایک یادتون نره))
چون من فقط ۴ پارت دیه رو زود میدم))
بای