(2) ?Who is the king
برای خواندن رمان برید ادامه مطلب
P2
مرینت
کم کم به هوش امدم چشمام و دهنم بسته و داخل ماشین بودم ماشین هم داشت حرکت میکرد
سعی کردم حرکت کنم اما دست و پام هم بسته بود
من کجام ؟
اینا دیگه کی بودن ؟ چی از من میخوان ؟
ماشین وایسا در ماشین باز شد و یک نفر امد داخل
_ اوردیمش قربان
یک صدای اشنا : این کیه احمق !
_ همون دخترس دیگه قربان
- این نیست ! شما به هیچ دردی نمیخورید ! زود ببریدش یه جایی ولش کنید !
منو دوباره بیهوش کردن وقتی به هوش امدم دست ک پاهام باز بود و داخل یک جنگل تاریک و ترسناک بودم
بلند شدم و حرکت کردم
سعی کردم راه رو پیدا کنم و برگردم اما انگار فقط دور خودم میچرخیدم
چشمم به دیوار های بلندی خورد
حتما یک نفر اونجا هست که بهم کمک کنه
سری رفتم سمت دیوار ها و از در وارد شدم
یه کاخ خیلی خیلی بزرگ اونجا بود
واو شبیه خونه ارواحه
وارد خونه شدم
داخلش برعکس بیرونش خیلی تمیز بود
با قیافه اصبی یه مو ابی روبه رو شدم : تو چطور امدی اینجا ؟!
من : اا ممن
دستمو گرفت و منو کشید
من : منو کجا میبیری ؟ وای خدا از دست اونا راحت شدم گیر این افتادم !
منو از پله ها بالا برد و رفت سمت اتاق ته راه رو
در زد و وارد شد
یه اتاق بزرگ و تقریبا خالی
یه پنجره بزرگ که یک تخت خواب بزرگ جلوش قرار داشت چنتا کمک هم اونجا بود ولی از اونجایی که اتاق خیلی بزرگ بود انگار هیچی داخلش نبود
یه پسر قد بلند با موهای کرم رنگ و لباس های عجیب روبه پنجره ایستاده بود و دستاشو پشتش نگه داشته بود ( عکس کاور )
_ ارباب این دخره اینجا رو پیدا کرده چکارش کنیم
بدون اینکه برگرده با صدای زیبای پسرونه ای گفت : بکشیدش
من : چی !!
_ راه بیوفت
سعی میکرد منو از اتاق ببره بیرون ولی من همش خودمو عقب میکشیدم و داد میزدم : ولم کنید ! منو نکشید !
به زور منو از اتاق بیرون برد خودمو روی زمین انداختم که نتونه منو جایی ببره
یه اصلحه در اورد و سمتم گرفت
من : نه !
داشت ماشرو میکشید که باز با صدای جذابش گفت : صبر کن
بهش نگاه کردم
وایی چه قیافه جذابی داره !
الان وقت این حرفاس اخه اون میخواد منو بکشه
خیلی بیخیال صحبت میکرد و بیخیال نگاه میکرد
_ اگه اینجا واسه من کار کنی و درمورد اینجا به کسی چیزی نگی تورو نمیکشم
من : باشه باشه کار میکنم هیچی نمیگم !
_ فردا برگرد
من : اما من باید برم مدرسه
_ بعد از مدرسه بیا اما اگه تا صبح کارت طول بکشه مجبوری تا صبح اینجا بمونی
من : بهم حقوق میدین ؟
چشماشو به معنی اره بازو بسته کرد و برگشت داخل اتاق