عشق پری فراری پارت 4
بفرمایید ادامه مطلب
. اون پسر : خب اسم من آدرینه آدرین آگراست و مدلینگم و پدرم یه طراح مشهوره و یه خواهر کوچیکتر از خودم به اسم آدریانا دارم .
مرینت : اوکی .
و اتاقک از بین رفت و مرینت و آدرین به زمین بازگشتن .
آدرین :حالامیخوای کجا زندگی کنی ؟
مرینت : نمیدونم .
آدرین : میخوای تا موقعی که خونه پیدا میکنی تو خونه ما زندگی کنی ؟
مرینت : نمیخوام مزاحمتون بشم .
آدرین : نه مزاحمتی نیست من و خواهرم با هم زندگی میکنیم .
مرینت :پدر و مادرت کجان ؟
آدرین :اونا لندن زندگی میکنن .
مرینت :اوکی و به دنبال آدرین به راه افتاد
آدرین جلو یه عمارت ایستاد و نگهبان در رو باز کرد و آن دو وارد شدن بعد از گذشتن از حیاط وارد عمارت شدن عمارت آدرین شون شباهت زیادی به عمارت آلیاشون داشت از حیاط گرفته تا معماری خود عمارت وقتی وارد عمارت شدن یه دختر با موهای طلایی و چشمای آبی دیدن دخترک با دیدن آنها به سمت شون اومد و گفت : سلام داداش و سلام ...
مرینت که مکث دخترک رو دید گفت :مرینتم مرینت دوپن .
دخترک:خوشبختم منم آدریانا م آدریانا آگراست .
مرینت :خوشبختم .
آدریانا با تعجب به آدرین نگاه می کرد خیلی بامزه بود آدرین به مبل ها اشاره کرد رو مبل نشستند و آدرین قضیه آشنایی با دخترک و گذشته ش رو تعریف کرد .
آدریانا گفت :تو یه پری هستی! چه جالب میای دوست بشیم ؟
مرینت :آره میتونی منو مری صدا کنی .
آدریانا : منم آدری صدا کن .
مرینت :باشه .
آدریانا :میشه تبدیل به پری بشی.
مرینت تبدیل به پری میشه وبعد چند ثانیه دوباره تبدیل به آدم میشه .
آدریانا : بیا بریم خونه رو بهت نشون بدم .
خب آدریانا تمام خونه آشپزخونه ، سالن پذیرایی و... رو به دخترک شون داد و در آخر چند تا اتاق به او نشون داد و گفت یکی رو انتخاب کند و تا وقتی اینجاس اون باشه اتاقش .دخترک یه اتاق با تم قرمز و مشکی انتخاب کرد و آدریانا گفت :اگه باهاش کار داشتم اون تو اتاقش یا تو سالن پذیراییه و رفت .
دخترک روی تخت دراز کشید و کم کم چشمایش گرم شد و خوابید وقتی از خواب بیدار شد دید وضع موهاش از جنگل هم داغون تره با جادو موهاش رو درست کرد و لباسش رو با یه پیراهن زردو شلوار لی عوض کرد و حوصله ش سر رفته بود پس تصمیم گرفت با آدریانا صحبت کنه پس به طبقه پایین رفت ولی آدریانا اونجا نبود و فقط آدرین و یه دختر کله آبی اونجا بودن . دخترک تا مرینت رو دید گفت :آدرین این دختر کله آبی کیه ؟
مرینت که از طرز حرف زدنش ناراحت شده بود گفت :خوبه خودتم کله آبی هستی و اسم من ماریاست و یکی از دوستای آدریانا هستم .
آدرین که تا اون لحظه ساکت بود گفت :از لندن اومده قراره تا وقتی یه خونه پیدا کنه اینجا بمونه
مرینت از آدرین پرسید :آدری کجاس ؟
آدرین : تو اتاقشه.
مرینت :اوکی بای .
به سمت اتاق آدری رفتم و در زدم و با شنیدن بفرمایید وارد شدم .
مرینت : اون دختر کله آبیه کیه؟
آدری : اون نامزد آدرینه و اسمش کاگامیه کاگامی تسورگی و نسل در نسل قهرمان شمشیربازی بودن .
مری:اوکی تو چرا اینجایی و پیش اونا نیستی ؟
آدری :راستش من از کاگامی متنفرم .
مرینت :چرا ؟
آدری:اول از همه خیلی کنه و مغروره و منم از این اخلاقش بدم میاد و آدرین حتی به من دوست دختر داره
...فلش بک ... من و آدرین و لوکا و جولیکا و آرین و آدرینا قرار بود بریم شهربازی (اینجا دخترا 17 و پسرا 22سالشونه)و خب منم که دیگه مثل همیشه دست آدرین رو گرفته بودم و دنبال خودم میکشیدم به سمت صف ترن هوایی وقتی به اونجا رسیدیم تو صف منتظر شدیم تا نوبتمون بشه که یهو یک دختر با موهای سرمه ای و چشمای نارنجی که بهش میخورد 19-20 سالش باشه اومد سمتمون و به آدرین گفت : فکر نمی کردم همچین آدمی باشی که هر دقیقه با یه دختر باشه .
آدرین با تعجب به دختره نگاه میکرد که من گفتم :به تو ربطی نداره و خلاصه جر و بجث بالا گرفت و آخر سر آدرین رفت و پسرا هم دنبالش و فقط من و جولی و آدرینا مونده بودیم که جولی که از کل کل کردن ما عصبانی شده بود جیغ کشید : یه دقیقه ساکت باشید وبعد به سمت اون دختره گفت :آدریانا خواهر آدرینه و انقد رشلوغ بازی نکن و حالا تو خودت رو معرفی کن .
دختره :من کاگامی هستم کاگامی تسورگی و دوست دختر آدرین .
جولی :خیلی خب منم دختر خاله آدرین هستم و به آدرینا اشاره کرد و گفت : ایشون هم دختر دایی آدرینه و به لوکا زنگ زدم و پرسیدم کجان ؟
وقتی لوکا گفت رفتن تونل وحشت میخواستم کله پسرا رو بکنم
...پایان فلش بک...آ
دریانا :میای بریم خرید .
مرینت: باشه فقط قبلش واحد پولاتون رو توضیح بده .
آدریانا شروع به توضیح دادن میکنه و بعد مرینت به اتاقش میره تا حاضر بشه و آدریانا هم حاضر میشه
بعد به طبقه پایین. آدرین :کجا تشریف میبرید ؟
آدری : خرید .
آدرین:منم بیام؟
همون طور که گفتم هر نظر 1000 کاراکتر
پارت قبل 6 نظر داشت پس6000 کاراکتر
یه توضیح درباره آدرین و آدریانا و لوکا و جولیکا و ارین و آرینا:
آدرین اگراست 25 ساله *مو طلایی و چشم سبز*نام پدر :گابریل *نام مادر : امیلی *نام خواهر : آدریانا *اخلاق : مهربون . شوخ . گاهی اوقات جدی . غیرتی .*اسم نامزد : کاگامی تسورگی *شغل:مدلینگ
آدریانا اگراست 20 ساله *مو طلایی و چشم آبی*نام پدر :گابریل *نام مادر : امیلی *نام برادر : آدرین*اخلاق : خیلی مهربون . شوخ*تنفرات : کاگامی*شغل:مدلینگ . دانشجو
لوکا استون 25 ساله *مو مشکی و چشم آبی*نام پدر :جگد*نام مادر : آنارکا*نام خواهر : جولیکا *اخلاق : مهربون . شوخ . غیرتی .*شغل:استاد دانشگاه*پسرخاله آدرین و آدریانا
جولیکا استون20 ساله*مو بنفش و چشم بنفش*نام پدر : جگد*نام مادر :آنارکا*نام برادر : لوکا*اخلاق : خیلی مهربون . شوخ . دانشجو*دخترخاله آدرین و آدریانا
آرین گراهام 25 ساله*مو قهوه ای و چشم آبی*نام پدر : آدریان*نام مادر : مگی*نام خواهر : آدرینا *اخلاق : مهربون . شوخ . غیرتی*شغل:خواننده*پسردایی آدرین و آدریانا
آدرینا گراهام 20 ساله *مو قهوه ای و چشم آبی*نام پدر :آدریان*نام مادر :مگی *نام برادر : آرین*اخلاق : خیلی مهربون . شوخ . دانشجو*دختردایی آدرین و آدریانا
خب تموم شد