Green eyes, the color of the devil 8
دستمو روی دستگیره فشردم و درو کامل باز کردم،
باورم نمیشد، زبونم بند اومده بود،
چشمامو اطراف اتاق چرخوندم، به حدی متعجب بودم که چشمام حتی بسته هم نمی شد،،
"" "" "" ""
پاهامو لبه تخت گذاشتم و به سمت کمد دیواری رفتم،
سرمو برگردوندم و به دختر کوچولوی روی تخت که هنوز خواب بود نگا کردم،
سمتش رفتم و جلوی تخت زانو زدم، موهاشو از روی صورتش کنار زدم، کاملا خواب بود..
دوباره سمت کمد رفتم و یه پیرهن یه دست سفیدو از رگال برداشتم و پوشیدم، دوتا از دکمه هاشو باز گذاشتم و تلفنم و هم برداشتم، جلوی میز اینه وایسادم و شونه ای به موهای بهم ریخته م کشیدم، یکی از تلخ ترین ادکنارو روی پیرهنم خالی کردم،
از اتاق خارج شدم و کت سیاه رنگم که به رگال جلوی در اویزون بود رو روی شونه هام انداختم و از خونه خارج شدم، با ریموت ماشینو باز کردم و از حیاط عمارت خارجش کردم و سمت شرکت روندم،
"" "" "" ""
وارد دفترم شدم، بزرگ و جادار و خالی... انتهای دفتر به جای یه دیوار خسته کننده تمام شیشه های دوجه داره بود، ازینجا همه چیز پیدا بود، سرمو روی میز گذاشتم و در افکارم غرق شدم،
با ضربه ای که به در زده شد سرمو بالا اوردم
_بیا تو
_ صبحتون بخیر قربان، شرکت سیتروئن¹ به یه شام دعوتتون کرده
_تاریخ؟!
_ ۳٠ نوامبر، همچنین یکی از خبرنگار های اسوشیتد پرس² درخواست مصاحبه داره
_رد کن، حوصله شو ندارم
_ولی قربان...
_ گفتم رد کن،
زمانی که از اتاق خارج شد تلفن روی میز و برداشتم و از مستخدم خواستم یه قهوه بیاره،
پنج دقیقه نگذشته بود که بافنجون قهوه وارد اتاق شد
موقعی که میخواست بره منشی سراسیمه داخل اومد
_قربا...
قبل اینکه چیزی بگه زنی وحشیانه منشی رو کنار زد و وارد دفتر شد،
به سرعت از جام بلند شدم و چشم غره ای به منشی رفتم،
_برای چی یه دخترو اوردی تو خونت حروم-زاده کثافت؟؟
فریاد بلندش الان بود که ابرومو به باد بده
با اشاره به منشی و ابدارچی فهموندم از دفتر خارج بشن
_صداتو بیار پایین، بیا میریم جای دیگه حرف میزنیم
_ باهات جایی نمی یام حرومزاده،
_ پس هر چرندی که می خوای بنالی با صدای اروم بنال
_چرا یه دختر دهاتی رو بردی تو خونت؟ برده جن-سی جدیدته؟!
به چشمای عصبی سیاه رنگش زل زدم
_ به تو ربطی نداره
جلو اومد و یقه پیرهنمو تو مشتش گرفت، به سرعت دستشو کشیدم و بدن زنونه ش رو به دیوار چسبوندم و با دستام دورشو حصار کردم.
"" "" "" ""
سیتروئن: برند ماشین سازی فرانسوی
اسوشیتد پرس: Associated Press، شرکت خبرنگاری امریکا
امیدوارم که فهمیده باشید روند رمان چجوریه، نظرتون و ایده و انتقاداتتون رو تو کامنتا اشتراک بزارید.