پارت ۱۵ رمان من +تو =ما
بفرمایید ادامه مطلب~
*********
ادرین
صدای زنگ در امد
من : اه بلاخره
بدو بدو رفتم روی پله های روبه رویه در وایسادم کلاه پادشاهیم رو صاف کردم جلوی شنل رو بستم و یک سر اسا رو گذاشتم زمین
یکی رفت درو باز کرد و فلیکس بدو بدو امد تو
فلیکس: دا....
من : هی هی به امپراتور احترام بزار
فلیکس تعظیم کرد و گفت : چشم عالیجناب
دوتایی باهم خندیدیم
فلیکس: بابا دمت گرم چی جور کردی واسه خودت
من : حالا مونده وایسا
دست زدم و گفتم : نوکر! ننوکرر!
تانالی سری امد و گفت : بله
من لب خند زضایت زدم و گفتم : کیف کردی!
فلیکس : نوکر یه چیزی بیار بخوریم
ناتالی : چی بیارم
فلیکس: گرون مرون هرچی داری بیار
*********
ادرین
فلیکس: میگم ادرین
من : چیه
فلیکس: نمیشه منم اینجا بمونم
من : چرا نمیشه توهم بشو دست راست امپراتور تازه پول هم بهت میدن
فلیکس: دمت گرم داداش
حالا باید چکار کانم
من : هیچی
فلیکس: پس چرا پول میدن
من : اینجا کلی نوکر هستن که الکی پول میگیرن توهم روش
فلیکس: توکه یک ساعته اینجایی چطور فهمیدی ؟
من : امار همه چی رو در اواردم
فلیکس: خوبه پس
1268 کاراکتر