پارت ۱۴ رمان من +تو =ما
بفرمایید ادامه مطلب~
مرینت
در خونه وایساده بودم یعنی خونه قبلی
رفتم تو ادرین هم امد جلوم
ادرین : چرا امدی؟
من : امدم وسایلم رو ببرم
ادرین : اهان
من :تو نمیای وسایلت رو ببری؟
ادرین : من که وسایلی ندارم یه خورده اتاشغال بود که الان جدیدش رو میخرم
من : با خانوادت چی خداحافظی نمیکنی؟
ادرین : ول کن بابا
صدای در امد و در باز شد کاگامی امد تو
کاگامی : تو اینجا چکار داری!!
ادرین : امدم صاحب همه چیزت شدم
کاگامی : چی میگی تو !
ادرین انگشتش رو گرفت کاگامی و گفت : از این به بعد بهم میگی برادر!
کاگامی : چی!!
من : اهههه بسه دیگه الحق که خواهر برادرین
کاگامی من خواهر تو نیستم ادرین برادر توعه !
کاگامی گفت : شما دیوونه شدین
و رفت
ادرین داد زد : دیوونه خودتی!
من : ناتالی!
ادرین : چی؟
ناتالی امد
من : این ناتالیه میتونی هر وقت خاستی ازش کمک بگیری
ادرین : تانالی هم شد اسم؟
من : ناتالی !
ادرین : حالا هرچی من حوصله ندارم نوکر صدات میکنم !
رفتم توی اتاقم و وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه