♥️سه تفنگدار ♥️ ~دو پا رت ~

༺รΔⓃ𝕒༻ ༺รΔⓃ𝕒༻ ༺รΔⓃ𝕒༻ · 1400/11/16 07:02 · خواندن 3 دقیقه

کامنت و لایک یادتون نره عزیزان🙂♥️

مرینت

 

دیشب ب فیلیکس آدرس خونه رو دادم اولش میخواستم بریم شمال اما نظرم عوض شد و

 

تصمیم گرفتم ک همینجا تولدم  رو بگیرم مامان و بابام و فامیلای کادوهاشون رو دادن تا

 

جمع جووون ها رو خراب نکنن  مامان و بابام برام ی ماشین هدیه دادن و بقیه هم اجناس

 

مختلف 

 

_ خانوم کارتون تمومه ؟.خانوم صدامو می‌شنوید 

 

بهش نگاه کردم....اوو بله ببخشید ممنون 

 

اینقدر غرق فکر و خیالام  زدم و فراموش کردم تو آرهیشگاهم و الان کارم  تموم شده  خودم

 

توی آینه نگاه کردم قشنگ شده بودم ناخداگاه  خودمو لایلا مقایسه میکردم ...چی 

 

 ازش کم داشتم ؟ چرا من ب جای اون نبودم ...واقعا آدرین چرا ب دختری ک هروز با ی

 

پسر لاس میزنه و یا شاید اصلا دختر نیست رو میخواد؟ اووو نه مرینت اونا دارن چند ماه

 

دیگه ازدواج میکنن  تو نباید ب خودت اجازه این دوست داشتنو  بدی این ی گناه بزرگه!!!

 

رفتم خونه آلیا و رزیتا قرار بود خودشون آمده بشم خیلی ازم تعریف کردن ک قشنگ شدم 

 

کم کم مهمون ها میومدن آدرین و لایلا اومدن ...لایلا مثل همیشه ی لباس بسیار باز

 

پوشیده بود اصلا اگه لباسی نمیپوشید قشنگ  تر می‌بود ...اومد به سمتم و بغلم  کرد و به

 

صورت نمایشه من رو بوسید بوی ادکلن  سکسیش حالمو بهم میزد این ادکلن  خیلی گر ون

 

بود...هی لابد آدرین جونش بهش پول میده دیگه ...بغض بدی ب گلوم  نشست باید

 

سریع تر از اون جا می فام اما نباید ب لایلا میباختم رفتم سمت آدرین همونجا ایستاده بود

 

و نگاهم میکرد  چشم از صورتم بر نمیداشت  گوی های سبز رنگش روی تمام اجزای  صورتم

 

ب گردش در اومده بود حرفی نمیزد اما من نمیتونستم این همه فشار رو تحمل کنم با

 

صدایی که سعی می‌کردم نلرزه  و انگار موفق بودم گفت: خیلی خوش اومدین ....بفرمایید

 

داخل ....اما اون هنوز ب صورتم نگا میکرد 

 

(وجی: آدرین خل شده یوهو یهو 

ثنا: خل؟ خل رو هم رد کرده  باید ببریمش  تیمارستان  روانی شده بچم )

 

همه اومده بودن اما خبری از فیلیکس نبود صدای آهگگ زیاد بود و کلافه شدم یهو صدای زنگ اومد سریع رفتم درو باز کردم ک با قامت فیلیکس موجه شدم با دیدن من چشماش برق خاصی داشت

 

_ اووو خدای من فکر نمیکردم فرشته های زمینی  هم وجود داشته باشن 

 

_ حالا ک فهمیدی وجود دارن بنویس ک یادت نره

 

_ چشم بانو شما امر کنید 

 

لبخندی زدم و کنار اومدم تا بیا داخل 

 

جشن خیلی خوب بود و با حرفای شیرین فیلیکس  میتونستم آدرین رو فراموش کنم این

 

خیلی خوب بود  موقع کادو دادن فیلکس بهم ی ست چرم داد ک خیلی قشنگ بود و

 

آدرین  ک گردنبند  ک شکل قلب بود بهم داد نمیدونم چرا اما هدیه آدرین  بیشتر ب دلم

 

نشست  و اونو ب گردن انداختم 

 

موقع رقص اخمای آدرین خیلی توهم بود و همس ب دست فیلیگس ب دور کمرم حلقه

 

 

 

شده بود نگاه میکردم منم برای اینکه حرصش رو در بیارم خودمو بیشتر  ب فیلکس نزدیک

 

میکردم 

 

 

این پارت رو  دقیقا  س باز گذاشتم نیومده تو وب اخرسر  ب بلاگیس تیکت دادم تا اوکی بشه 😐💔