♥️سه تفنگدار♥️

༺รΔⓃ𝕒༻ ༺รΔⓃ𝕒༻ ༺รΔⓃ𝕒༻ · 1400/11/02 15:20 · خواندن 5 دقیقه

پارت جدید خدمت شما 

 

 

گایز چرا وب خوابه 💔هیچ پشت جدیدی نیست

 

 

تو این پست به تمام سوالات ی درباری زندگی شخصی من و ....دارید میتونید بپرسید 

 

 

کامنت و لایک فراموش نشه برو ادامه

 

 

همه دور هم نشستیم تا بازی شروع بشه لایلا خانوم بطری رو چرخوند افتاد به نینو و رزیتا 

 

 

رزیتا: جرعت یا حقیقت  ؟

 

 

نینو با اعتماد به نفس گفت : جرعت 

 

 

خندم گرفت آلیا و من پقی زدیم زیر خنده اخه رزیتا به طور وحشت ناکی در بازی بی رحم بود و گنگی نگاهمون کرد : چیه؟

 

 

آلبا: هیچی فقط خدا به دادت برسه قراره بمیری 

 

 

نینو: ههه به همین خیال باش

 

 

رزیتا خیلی جدی گفت: الان برمیگردم  و رفت سمت اتاق  و با ی لاک قرمز برگشت و ادامه داد: خب نینو دستتو  بیار 

 

 

نینو که انگار فهمیده بود چه خبره خنده ی مسخره ای سر داد و دستشو آورد جلو رزیتا جلو نشست و شروع کرد به لاک زدن به ناخون های  نینو همه از خنده روده پر شده بودن نینو هم کم مونده بود بزنه زیر گریه با قیافه زار بهمون نگا کرد که من گفتم‌ 

 

 

مرینت: گفتیم که خیلی خشنه 

 

 

دوباره بطری چرخید و اوفتاد بین من و لوکا 

 

 

من: جرعت یا حقیقت 

 

 

لوکا : حقیقت 

 

 

من: واقعا که چقدر ترسو 

 

 

لوکا: بهش میگن عاقل 

 

 

من: من که ترسو حساب میکنم نظر تو چیه رزیتا 

 

 

انگار فهمید چی شد چون سریع حرفم رو تایید کرد لوکا هم که انگار چاره ای نداشت گفت : خیلی خب باشه جرعت 

 

 

چشمام برقی زد: رزیتا رو کول کن پشتت  و پنج دور حیاط رو دور بزن  

 

 

رزیتا جیغی کشید و گفت: چیییییییییییییییی؟ 

 

 

لوکا که انگار بدش نمی یومد قبول کرد و گفت : باشه قبوله 

 

 

رزیتا؛ چی چیو قبوله من نمیخوام 

 

 

شونه ای بالا انداختم و همگی به سمت حیاط رفتیم 

 

 

(هانا: نکته املایی : حیات به معنی زندگی و حیاط به معنی محوطه ای در خانه های ویلایی و ...است 

 

 

نویسنده: جرررررر

 

 

هانا: یاد بگیر فردا تو امتحان  میاد با تشکر خدا  )

 

 

لوکا با ی حرکت رزیتا رو پشتش انداخت رزیتا از خجالت عین لبو شده بود و لبش رو گاز میگرفت همه کلی خندیدیم  به سالن برگشتیم تا بازی رو ادامه بدیم 

 

 

بطری چرخید و بین آدرین و نینو  ایستاد آدرین لب زد : جرعت یا حقیقت ؟

 

 

نینو: جرعت 

 

 

آدرین : هنوز جرعتشو داری با اون دستای قرمزت 

 

 

لایلا و عشوه خندید و زد به بازوی آدرین 

 

 

لایلا: وای چقدر باحالی تو آدی 

 

 

عوققققق آدی تو حلقت دختره ی چندش 

 

 

نینو  دستشو آورد بالا و گفت: از لاک قرمز که بد تر نیست 

 

 

آدرین: باشه....اولین پیامک  ی که برات اومده رو بخون 

 

 

نینو سرش رو خاروند: داداش حالا نمیشه آسون بگیری 

 

 

لوکا: چیه نکنه پیام  عاشقانه برای دوست دخترته 

 

 

متوجه اخم های آلیا و دستی که مشت کرده بود شدم

 

 

نینو گفت: نه بابا اصلا بیا بگیر 

 

 

لوکا گوشی رو گرفت و خوند: آرش تو این کاره ای بگو چه کنم من از این دختر خوشن اومده 

 

 

نینو به آلیا نگا میکرد و حرفی نزد انگار همه متوجه شدن منظور کی بود آلیا بلند شد و رفت بیرون خاستم برم دنبالش که نینو گفت: نه مرینت خانوم خودم باید درستش کنم 

 

 

مرینت: باشه هرجور راحتید 

 

 

لوکا: عجب اعتراف عاشقانه ای بود 

 

 

خنده ای سر دادم: اره  

 

 

لایلا : خب بیاید ادامه بدیم اونا هم میان 

 

 

پوزخندی روی لب هام جا کردم: بازی مسخره نبود 

 

 

رزیتا هم خوزخندی زد و چیزی نگفت 

 

 

لایلا و معلوم بود عصبانی شده اما چیزی نگفت و بطری رو چرخوند  بین من و خودش ثابت موند 

 

 

لایلا: جرعت یا حقیقت؟

 

 

من: جرعت 

 

 

لایلا: برو موهات رو مشکی گن 

 

 

رزیتا: چی داری میشه این امکان نداره

 

 

لایلا: خودش گفت جرعت 

 

 

رزیتا: مرینت از رنگ گذاشتن به موهاش بدش میاد پس لطفا مسخره بازی در نیار 

 

 

لوکا: اممم یکم داری زیاد روی میکنی لایلا 

 

 

دستمو اوردم بالا و گفتم: کافیه حق با لیلاست گفتم جرعت  پاش وایمیستم  فقط من رنگ ندارم داری؟

 

 

لایلا خنده موزیانه ای زد: اره بالا دارم میخاستم موهامو رنگ کنم میدم به تو 

 

 

مرینت: باشه قبوله 

 

 

 

 

تماممم شد 

 

فردا هم پارت میدم 😁♥️

 

کامنت و لایک فراموش  نشه گل های من