💕عشق دوراهی 💕

💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 · 1403/07/24 21:43 · خواندن 3 دقیقه

سلام امشب تولدمه به خاطر همین با رمان جدید آومدم

پنچشنبه رمان دلبر زیبای من رو میدم 💋❤

برو ادامه 

توجه : این رمان کپی فقط اینو گفتم که نیایید بگید اینو کپی کردی  و ....

 

 

پس برو ادامه😘❤💋

 

 

کت نوار و لیدی باگ همزمان گفتند: بزن قدش🙌🙌 لیدی باگ🐞: خداحافظ پیشی👋👋 کت نوار 🐾: خداحافظ باگابو👋 راستی میتونم یه سوال ازت بپرسم؟ لیدی باگ🐞: البته چی شده پیشی؟ کت نوار 🐾: تا حالا شده از اینکه کسی که د•و•س•ت•ش داری یکی دیگه رو د•و•س•ت داشته باشه ناراحت بشی؟😔( اخی داره راجب خودش حرف میزنه🥺🥺) لیدی باگ🐞:خب اممم البته خیلی ناراحت میشم😐😐 کت نوار🐾:پس میتونی منو درک کنی از اینکه میبینم تو به من اهمیت نمیدی قلبم میشکنه 😟😟( قربون قلب تو برم من🥺) لیدی باگ🐞: من شرمنده  ام کت ولی خب قلب دیگه دست خود آدم نیست🥺🥺 خداحافظ 👋👋لیدی باگ یویوش رو باز کردو رفت کت نوار هم به خونه رفت و گفت🐾: پلگ کلوزف( درست گفتم؟) نویسنده: آدرین رو تخت افتاد و گفت🐾: پلگ چرا لیدی باگ منو د•و•س•ت نداره آخه مگه من چیم کمه؟😓😓 پلگ: خودتو نالاحت نکن عزیزم دلست میشه ❤️ و آدرین رو بغل کرد🥺 از زبان مرینت🐞: تیکی دیگه خسته شدم از دست کت نوار هزار بار تا حالا بهش گفتم من ع•ا•ش•ق یکی دیگه هستم ولی دست بردار نیس 😞😞 تیکی : خب مرینت اون بیچاره هم حق داره تو تا حالا هزار بار دلشو شکستی بایدم اینجوری باشه( قربون دهنت تیکی جون🤩🤩) مرینت🐞: هی نمیدونم چیکار کنم😔😔 نویسنده: و خوابید صبح روز بعد☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ مرینت مدرسه رفت هنوز به خاطر کت نوار خیلی ناراحت بود الیا🦊: هی چی شده دختر؟ باز با کت نوار دعوات شده؟مرینت🐞: نه دعوا نیفتادیم (ارع جون عمت😒😒) فقط برای اینکه هر روز دارم دلش رو میشکنم ناراحتم اخه خودش تقصیر داره میخواست ع•ا•ش•ق من نشه خودش میدونه من یکی دیگه رو دوست دارم😩😩 الیا 🦊: از دست شما😐😐 یکدفعه کلویی اومد داخل کلاس کلویی : هی نیتن برو کنار سابرینا تابلو رو خیلی اروم بزار کنار میزم😌😌 سابرینا: چشم کلویی نویسنده: و سابرینا تابلو رو خیلی اروم گذاشت کنار میز ناگهان کلویی داد زد: هی سابرینا مواظب باش تابلوی ادرین قشنگم رو شکوندی 😤😤 ادرین 🐾: چی تابلوی من؟ 😳ّ
کلویی: آدرین جون این تابلو برا تو آوردمش مدرسه تا تو هم ببینی 😊😊 سابرینا پارچه رو بردار سابرینا هم پارچه رو برداشت همه از دیدن تابلو تعجب کردن مرینت🐞: وای چقدر قشنگه 🥰🥰🥰( عکس اسلاید👆👆)الیا🦊: اهمممم😏😏 مرینت 🐞: چیزه یعنی اممم طرح تابلو خیلی قشنگه یعنی تو هم قشنگی تابلو هم قشنگه 🥴🥴 الیا زد تو سرش 😂😂آدرین🐾: خیلی ممنون کلویی واقعا قشنگه❤️❤️ (قیافه مرینت:😤😤) نویسنده: خانم بوستیه اومد تو کلاس و گفت: شرمنده بچه ها که آنقدر دیر کردم کلویی میتونی بشینی خب بچه ها کتاب مطالعات رو... نویسنده: ناگهان صدای بوم اومد خانم بوستیه: بچه ها ابر شرور اومده سریع برین یه گوشه قایم بشین تا کت نوار و لیدی باگ اوضاع رو درست کنند 😨😨😨 همه بدو بدو از کلاس بیرون رفتند کلویی: هی سابرینا مسخره برو کنار الان تابلوی آدرین جونم خراب میشه😤😤 نویسنده: ولی سابرینا به حرف کلویی گوش نداد و اونو بیرون کلاس برد😂😂 مرینت هم به یه گوشه رفت و گفت: تیکی اسپاتس ان لیدی باگ🐞: زنگ زدم به کت نوار اه چرا این گربه جواب نمیده انگار خودم باید حساب این ابر شرور رو برسم😒😒 رفتم بیرون دیدم ابر شرور گیتاریست شروررررر😧😧😧😧😧😧