💛عاشقت شدم زیر بارون💛

💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 · 1403/07/14 18:37 · خواندن 3 دقیقه

سلام نویسنده رمان دلبر زیبای من  هستم چون رمان  آماده نبود اینو دادم  مرسی از کسانی که در نظرسنجی شرکت کردن و خوشحالم خوشتون اومده 

اگه از این خوشتون اومد هم دلبر زیبای من و ادامه میدم هم اینو پس بپر ادامه❤

(نکته: شیپ این داستان لیدی نوار هست😍) مرینت و آدرین داشتن از مدرسه بر می گشتن که یهو یکی شرور شد اون ....... آقای کبوتر بود😐 مرینت: ((🐞تیکی خال ها روشن🐞)) آدرین: (( 🐾پلگ پنجه ها بیرون🐾)) کت نوار: سلام بر بانوی زیبایی ها 😍 لیدی باگ: سلام پیشی بدو که کلی کار دارم بزا اول ببینم کیه ....... اون آقای کبوتره 😐 کت نوار: بازم اون 😩 خب بریم بانوی من😍؟ لیدی باگ: بریم و میرن و بعد کلی جنگیدن شرور رو شکست دادن کت نوار: ..........بارون میباره کت نوار چترش رو در میاره و نمیزاره خودش و لیدی باگ خیس بشن (نکته: فک کنم بخاطر اسم فک کردین که شیپ آدرینته😂) و بعد کت نوار: بانو این برای تو 🌹 هر چند که مثل تو زیبا نیست لیدی باگ: ممنون پیشی و بعد گل رو میگیره 😊 و بعد توی دلش یه حس عجیبی پیدا میکنه اون حس ....... ع.شق بود و بعد لیدی میره خونه کت نوار: باورم نمیشه اون بالاخره گلم رو قبول کرد😍😍 آخجوون (بریم سمت مرینت) تیکی: باورم نمیشه مرینت تو گل کت رو قبول کردی😳 مرینت: آره من که به تو دروغ نمیگم من دیگه آدرین رو دو.ست ندارم من ........ عا.ش‌.ق کت نوار تیکی: واقعاً 😳؟ مرینت: آره بخدا 😍 تیکی: به به خانم بالاخره عش.ق.شون رو پیدا کردن (بریم پیش آدرین) آدرین: پلگ برم برج ایفل رو برا بانوم بچینم تا خوشحالش کنم ((🐾پنجه ها بیرون🐾)) کت نوار: سلام بانو میشه امشب ساعت ۸ بیای رو برج ایفل دلم برات تنگ شده 😥 و برات یه هدیه دارم بدو بانو😍 (بریم پیش مرینت) تیکی: آییییی سررم 😣 مرینت: چیشده تیکی🤔؟ تیکی: عش.ق شما برات پیام گذاشته سریع بخونش سرم درد گرفت مرینت: باشه تیکی ((🐞تیکی خال ها روشن🐞)) دیدم کت برام پیام گذاشته پیام کت: سلام بانو میشه امشب ساعت ۸ بیای رو برج ایفل دلم برات تنگ شده 😥 و برات یه هدیه دارم بدو بانو😍 لیدی باگ: سلام پیشی جونم 😍 باشه ساعت ۸ میام خداحافظ 👋 و بعد گفت: ((🐞خال ها خاموش🐞)) مرینت: .....خب کت گفت که میخواد برام یه هدیه بیاره من براش چی ببرم🤔 تیکی: خب الان ساعت ۴ تا ساعت ۸ چهار ساعت وقت داری میتونی براش کلاه یا یه تیشرت درست کن 😉 مرینت: اره یه کلاه درست میکنم با طرح پنجه گربه 😊 و بعد شروع میکنه به طراحی و دوختن و بعد ساعت ۸ تبدیل شد ((🐞تیکی خال ها روشن🐞)) و بعد کلاه رو برداشت و رفت رو برج ایفل و دید کسی نیست و گفت: باز این گربه هه منو سر کار گذاشته و بعددد یهوو یکی از پشت لیدی باگ رو ب.غل کرد و گفت: من هیچ وقت بانوم رو سر کار نمیزارم😍 لیدی باگ: اومدی پیشی کوچولوی من😍 کت نوار: آره بانوی من اینم اون هدیه ای که بهت گفتم 📿 یه دستبند که روش نوشته بانوی زیبایی منی اونم از طلا لیدی باگ: پیشی این باید خیلی گرون باشه 🙄 کت نوار: بانو من برای تو کل شهر رو هم میخرم 😘 لیدی باگ: اوه داشت یادم میرفت اینم برای تو 👒 کت نوار: وایی بانو این خیلی زیباعه ولی بگما تو از این زیبا تری😍