{₱♪∞مافـ🤤ـیاـی جذابـ مـن∞♪₱}
p¹
سلام خوشگلم 🌈🍰 برو ادامه
(+مری.-آدری.)
+ داشتم لباس 👗 میپوشیدم برای این
معموریت جدید که
باید
نقش بازی میکردم و بقیه رو
بُکُشم
یه آرایش ملیح کردم و گردنبند هایی که
دزدیدم رو یکم تعقییر دادم و
پوشیدم خب حالا کفشام
خب کفشامم که پوشیدم و حالا
برم ببینم چطور شدم
عالی شدم لباس سورمه ای (این شکلی 👗)
کفش سورمه ای 🥿 و آرایش
ملیح و قشنگ خب
دیگه باید برم و کیفم (فکر کنید این کیف سورمه ایه 👛)
که برداشتم و حالا باید برم
وقتی رفتم محل قرار کلی پلیس اونجا بود
هیچکدومو نمیشناختم جز یکی آدرین آگرست
سخت ترین پلیس بقیه خنگن هدف من
آدرین آگرسته ولی خیلی خشتیپه خدایی
باید مخشو بزنم اهم اهم خب بریم سر اصل
مطلب الان باید برم پیششون و دلبری کنم
(😈 ای مرینت کلک + زهر 🐍 من دارم حواسشون رو پرت میکنم . آره تو راست میگی)
رفتم سمت آدرین و یکم احوال پرسی کردم
تا خواستم برم افتادم که منو با
دستاش گرفت و گفت
- لطفاً بیشتر دقت کنید خانم زیبا
+ ممنون
و تا خواستم برم شلیکشد انگار فهمیدن من کیم
رفتم پشت ماشین قایم شدم و تفنگ رو در
آوردم و شلیک کردم
اَهههه زهر 🐍 ش بشه دستم تیر خورد باید
بزنم به چاک
تا خواستم فرار کنم آدین هم دنبالم اومد
- هی وایسا ببینم کجا در میری
- داشت همین طور میدویید که با کله افتاد زمین خوبه
اینجا افتاد زمین کسی نیست میتونم راحت
بدمش دست رئیس و منم پام به پاهاش
گیر کردو افتادم روش و لبامون خورد به هم
یه لحظه احساس کردم
قلبم لرزید و اون قرمز شد 🤪😉🤩❤️😆
و تا خواستم بلند شم لبمو........
خب اینم از پارت
1864
شرط . 18 لایک 15 کام