مانهوا مرگ تنها پایان برای شرورهاست
برای هرکس دیگه ای این یه داستان سیندرلایی بود
دختر نامشروع خانواده ی اشراف و پولداری که بعد از سالها به خونه اش برمیگرده ، البته اگه برادرهام به جای خوشامد گویی بهم نمیگفتن که برم گم شم
دوتا برادر ناتنیم که منو تحقیر کردن و آزارم دادم، پدرم که براش مهم نبود زده باشم یا مرده، وقتی خانواده ام بهم اهمیت نمیدن... پس همه به خودشون اجازه میدن بهم آسیب بزنن .. من از این خونه فرار میکنم
سلام😁 این چپتری که گذاشتم کامل نیست و درواقع فقط محض معرفی گذاشتم ولی اکه بخواید ادامه ی این چپترم میزارم
داستان درمورد یه بازی رایانه ای هست که تو دانشگاه دخترانه معروف شده .. پس شخصیت اصلی که بیش از حد احساس شباهت به شخصیت شرور داستان میکنه شروع به انجام اون بازی میکنه
اما وقتی صبح چشماشو باز میکنه توی اون بازی تناسخ کرده و باید به عنوان دخترِ شروری که محکوم به مرگه زندگی کنه 😁خودم خیلی دوستش داشتم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد