وانشات و سناریو
موضوع=اونا به عنوان برادرتون
شخصیت های=چویا،دازای،رانپو
اگه حمایت ها بالا باشه از شخصیت های دیگه با موضوع های دیگه هم میزارم
چویا*
_ایشون اگه برادرت باشه اصلا نمیزاره صدمه ببینی اگه هم به احتمال یک دهم درصد دیدی یارو رو پاره میکنه.
_نمیزاره دازای بهت نزدیک شه
_یه بار که دازای بهت درخواست خودکشی داد...پس فردا دیگه ندیدیش (😐)
_موهای نارنجی بلند و چشمای قهوه ای؟ ویژگی های ظاهریتونه
_اصلا قدشو مسخره نکن،روش خیلی حساسه
_نمیزاره بری بار(هرچند که خودش میره)
_اگه خیلی اصرار کنید میازه بیاید مافیا
_برادری سگ اعصاب و همون اندازه جذااااب
_کل بچه های دبیرستان روش کراشن شما هم حرص میقولید
_اگه ناراحت بشین میبرتتون موتور سواری و یا غرورمو کنار میزاره و میاد دلداریتون میده
_حتما قبل از اینکه به کلاهش دست بزنی ازش اجازه بگیر(هشدار)(خطر مرگ به احتمال ۳۰ درصد) تازه اینم بگم فقط میزاره شما به کلاهش دست بزنید.
_روتون به شدت غیرتیه
_اگه حوصلتون سر بره باهم حرف میزنید
_خیلی خیلی خیلی روتون حساسه و دوستون داره
_اینم در تلاش برای کرم ریختن روی شماست ولی نه به اندازه دازای(متاسفانه)
_دو سال از این جناب کوچیک ترین
_شما حکم قرص آرام بخش برای ایشونو در مواقع عصبانیت دارین و اگه عصبانی بشه شما راحت آرومش میکنید(فقط شما میتونید)
_شاید کل غذایی که بتونین باهم درست کنین اونم باهم یه نودله
_تنها کسی که پیشش درد و دل میکنه شمایین
چویا با این سگ اعصابیش از داداش من بهتره😐
________________________________________
دازای=
_ایشون فقط و فقط و فقط بلده رو سرتون کرم بریزه
_اگه میخواستی سر یکی کرم بریزی برو از جناب استاد دازای اوسامو کمک بگیر و صد در صد کمکت میکنه
_برادری بسیییییییییی پایه(من از این داداشا میخوام😥😭)
_اگه غذا درست کنید آشپزخونه رو به گوه میکید
_میرید یه موقع هایی روی سر کنیکیدا بدبخت کرم میریزید اونم مارو شهید میکنه
_نمیزاره نزدیک چویا بشید(همینطوری بی دلیل چون کرم داره جناب)
_با هم مسابقه کرم ریزی بیشتر میزارید هرکی تونست تو ده دقیقه بیشتر کرم بریزه برندست و فردا باید بازنده به حرف برنده گوش بده
_با وجود این بشر احتمالش خیلی خیلی کمه که ناراحت این یا حوصلتون سر بره
_اگه کسی بهتون صدمه زد خار مادرشو میاره جلو چشماش
_با همدیگه اهنگ گوش میدین و میخونین و ترکیب صداتون خیلی بهشته
_خیلی خیلی دوستون داره چون تنها عضو خانوادشین
_با اعضای آژانس رابطه خوب و نزدیکی دارین و همشون دوستت دارن
_موهای قهوه ای بلند لخت با شمای خاکستری شمارو یکی از زیباترین دخترا کرده!
_یک سال از ایشون کوچیک ترین
_داداش خیلی خوبیه و خیلی دوستت داره
_خیلی مراقب باشین خودکشی نکنه
_با همدیگه خرچنگ میخورین (غذای مورد علاقتونه)
_روتون غیرتیه
________________________________________
رانپو=
_با همدیگه سر خوراکی(رک بگم هرچیزی که به خوردن ربط داشته باشه)جنگ جهانی دارین
_قبل از اینکه به عینکش دست بزنین حتما اجازه بگیرین
_جفتتون باهوشی و با همدیگه معما های خیلی سخت حل میکنین،حتی بعضی اوقات پو هم بهتون ملحق میشه
_موهای قهوه ای تیره با چشمای سبز!(ویژگی
ظاهریتونه)
_همدیگه رو به چالش میکشین
_شما هم توی آژانس کارآگاهی مسلح کار میکنین
_خیلی دوستتون داره
_نمیزاره صدمه ببینید یا کسی بهتون صدمه بزنه
_اگه حوصلتون سر بره با هم فیلم میبیند و خوراکی میقولید(به منم بدید 😑)
_بعضی موقع ها که کارش دارین از قصد میگه : هی ا/ت نمیتونم بیام آخه خوراکیام از دهن میوفتن شما هم پوکر نگاش میکنید.
_شما ۳ سال ازش کوچیک ترین
_اگه پسری بون نزدیک شه و پسره رو نشناسه تتوشو در میاره ببینه خواهرش با کیا دوست میشه(چقدر شبیه مامانا هست😐)
خوب بود؟
بازم سناریو از شخصیت های دیگه بزارم یا نه؟