انتقام 🔪 part 1
ادامه مطلب 👇
آدرین: بابا من بهتون قول میدم که انتقام تونو از توماس دوپن چنگ میگیرم .....
املی: بریم پسر ؟؟؟
ادرین: بلی مامان بریم ..
(توی خونه)
املی : پسرم تو که نمی خواهی توماس دوپن چنگ را بکشی ؟؟؟
ادرین: نه مامان من یک نقشه خوب دارم ....
از زبون مرینت👇
از خواب پا شدم رفتم حموم بعد رفتم پایین به بابام سلام کردم بعد صبحانه خوردن رفتم دانشگاه ...
مرینت: سلام جک
جک: سلام مرینت جون خوبی
مرینت: مرسی تو خوبی
الیا: سلام بچه ها خوبین
مرینت، جک ، سوفیا ، نینو ، : سلام الیا مرسی تو خوبی ...
راوی💓
بچه ها بعد یکم حرف زدن میرن توی کلاس بعد همه با هم خداحافظی میکنند و میرن خونه هاشون ....
مرینت: داشتم میرفتم به طرف خونه که یه پسری بهم خورد میخواست سرم داد بکشه ولی با دیدن من یهو ماتش برد ...
آدرین: خوب نوید فهمیدی توماس دوپن چنگ خانواده اش کجان ؟؟
نوید: بلی رئیس، توماس به غیر یک دوختر دیگه هیچ کی را ندارد ...
ادرین: آهان پس یک دختر دارد ؟؟؟
نوید: بله قربان مشخصات اون دختر..
نوید: اسم مرینت دوپن چنگ 18 سالشه و دانشگاه میره
چشم های آبی و موهای به رنگ بلوبری داره همین دیگ اینم عکسش قربان...
ادرین: باشه مرسی نوید تو میتونی بری .....
آهان پس من انتقامم رو از این خانوم کوچولو میگیرم ...
توماس دوپن چنگ آماده باش من میام که انتقام بابام رو بگیرم اونم به روش خودم 😈😈😈😈
تمام شد
لایک و کامنت فراموش نشه
❤️👋❤️👋❤️👋❤️👋