Love at First sight fasl 2 PART 20
Your kiss tastes sweet🤤❤️🫂🥰
۳۰ دقیقه بعد
رز چه پایان خوشی بود بعد از کلی دعوا باز هم به هم رسیدند
مرینت آره
رز چطوره یکم مشروب بخوریم
مرینت آره من که پایم!
۵ دقیقه بعد
رز بفرمایید
مرینت ممنون
کیم چی میخوری؟
مرینت اممم! مشروب لطفا !
کیم بیا
مرینت ممنون
۱۵ دقیقه بعد
رز وای داره سرم گیج میره مرینت تو چی؟
مرینت نه من هنوز مست نشدم
رز واقعا با پنج تا پیک مشروب !!
مرینت ههههه ! تاز شروع کردم ! کیم میشه آبجو بدی
کیم مرینت زیاده .......
مرینت هیسسس ! خیلی میخوام بخورم که دنیا رو فراموش کنم !
کیم بیا
مرینت ممنون اینم ميندازم بالا
مرینت خوب حالا که همه پیش همیم میخوام درباره داستان بدبختیم رو تعریف کنم
کتی اوف آدرین میشه من رو ببری خیلی حالم بده
آدرین باشه بیا بریم
کتی آخه نمیتونم راه برم میشه کولم کنی
آدرین باشه
مرینت بای بای کتی خانم
مرینت خوب اولین بدبختی توی ۱۶ سالگی مامان و بابام ترکم کردن بخندید
مرینت دومین بدبختی عاشق یه پسری شدم که با یه دختره دیگست بازم بخندید
۱۰ دقیقه بعد
همه از مستی خوابشون برده بود روی میز بجز من بلندشدم و آهنگ خوندم و راه رفتم تا به کلبه برسم هی میافتادم ولی بازم پا میشدم
آدرین
وقتی کتی رو میبردم مرینت گفت که میخواد داستانه بدبختی خودش رو تعریف کنه
همه رو شنیدم وای من چیکار کردم نباید سر مرینت داد میزدم باید ازش معذرت خواهی کنم
خانم کتی رو بردم که گفت
کتی میشه شما همینجا توی کلبه بمونید
آدرین آخه
اومد نزدیکم
کتی آخه من بدون شما نمیتونم بخوابم
اومد نزدیک که ببوسم که زدم کنار
آدرین خانم کتی من کسی دیگه رو دوست دارم
به سمت جایی که بقیه بودن رفتم که مرینت رو دیدم که داره میاد و آهنگ میخونه
اومد نزدیک و افتاد زمین رفتم جلو کولش کردم و به کلبه رفتم و گذاشتمش رو تخت
مرینت ههههه ! من نمیخوام بخوابم
بلند شد سمت در
مرینت
وقتی به سمت کلبه میرفتم یکی اومد و کولم کرد و به کلبه برد
من به سمت در رفتم ولی یهو سرم گیج رفت و به عقب برگشتم افتادم توی بغل مرده
سرم رو برگردوندم که دیدم آدرین بود
آدرین میشه انقدر ناز نکنی داری تحریکم میکنی ؟!
مرینت هههههههه!
اومد نزدیکم
آدرین آماده باش که شروع کردم ولی بهت هشدار بدم که ترمز نمیکنم
اومد نزدیکم میخواست من رو ببوسه که من رفتم نزدیک لبش و دیوانه بار بوسیدمش
آدرین
مرینت فهمید منم و بعد من رو بوسید و من هم بوسیدمش همینطوی بردمش عقب و در کلبه رو قفل کردم و به دیوار چسبوندمش و دیوانه بار بوسیدمش
۵ دقیقه بعد
ازش جدا شدم
مرینت وای نفسم گرفت
اومد توی بغلم
مرینت وای چه آغوش نرمی داری
آدرین قابل شما رو نداره
مرینت دستم رو گرفت و هردو روی تخت دراز کشیدیم و پتو روی خودمون انداختیم
مرینت میتونم دوباره ببو....
قبل از اینکه بگه بوسیدمش و به خواب فرو رفتیم
فردا صبح
با نور آفتابی که به چشم هایم میزد بیدار شدم وقتی چشم هایم رو باز کردم دیدم آدرین بغلمه بعد از کمی فکر کردن
همه اتفاق های دیروز یادم اومد و لپ هایم سرخ شد
............................................................................................................................
۴۵۰۰ کارکتر
شرط ۹۰ کامنت
چون طولانی نوشتم
لطفا حمایت کنید انگار دیگه رمانم رو دوست ندارید
اگه این پارت به شرط نرسه دیگه ادامه نمیدم