وبلاگ لیدی باگ

سلامممممممممم

شب 

مرینت 

رفتم به خونه لباس پوشیدم و به رستورانی که آدرین دعوتم کرده بود رفتم یکم نشستم که دیدم آدرین اومد خوشحال شدم 

منتظر بودم ته بیاددبشینه ولی رفت سر یه میزه دیگه یعنی چی یعنی اون گل رو نفرستاده بود ولی اشکال نداره بزار هرکی باشه بیاد تا دل آدرین بسوزه 

نیم ساعت بعد 

وای یعنی اونر که می‌خواست بیاد قالم گذاشته تا الان ۲ لیوان شراب خوردم 

تو سرم همه ی این حرفا میچرخید که یه مرد جلوم نشست سرم رو بلند کردم اون کیم بود 

اصلا حوصله نداشتم که غر بزنم ولی میخواستم حرص آدرین رو ببینم 

کیم  ببخشید که دیر کردم فکر کردم نمیای

مرینت  اشکال نداره تصمیم گرفتم بیام 

داشتیم همینطوری با کیم حرف میزدیم و شراب می‌خوردیم و من هم میخندیدم یکدفعه سرم رو برگردوندم دیدم که آدرین همینطوری نگامون میکنه 

۱ ساعت بعد 

دیگه داشت حالم به هم می‌خورد که آدرین اومد 

آدرین  مرینت بیا بریم

مرینت  نمیخوام کیم لطفا جلوی این آقا رو بگیر

کیم  آقای آدرین لطفا مرینت رو اذیت نکنید دیگه اینجا شرکت نیست 

تا کیم این رو گفت آدرین دستم رو کشید و برد 

هی میگفتم ولم کن ولی ول نمی‌کرد تا دم در 

آدرین  سوار ماشین شو 

مرینت  ولم کن آدرین 

آدرین  تا یک دقیقه ولت کردم میری با یه پسره دیگه آشنا میشی 

مرینت  تو خودت صبح محلم نذاشتی و رفتی 

آدرین  چون تو داشتی شرکت رو ورشکست میکردی 

مرینت  چون دلیلی داشته من خودم پیاده میرم خدافظ

داشتم میرفتم که آدرین اومد دستم رو گرفت و صورتم رو به خودشو نزدیکم کرد و بوسیدمش 

...........................................................................

خب اینم از این اگر کامنت به ۵۵ برسه پارت بعد ۴۰۰۰ کارکتر است 

لباس مرینت

کفش مرینت