love at First sight PART 13

Setayesh Setayesh Setayesh · 1402/08/05 20:53 · خواندن 2 دقیقه

سلام این پارت کمی ..........

۱۶ روز بعد 

مرینت 

من و آماندا و آدرین کار کردیم و تونستیم یک کلکسیون خوبی ارائه دادیم که دهن همه وا موند 

قرار شد من و آدرین به یکی از خونه های نزدیک خونمون باشیم و فیلیکس و آماندا هم توی خونه ی باشند 

بعد از رفتن به خونه 

با آدرین حرف زدیم و گفت به مغازه میره تا مواد غذایی بخره 

منم به منظره نگاه میکردم که آماندا زنگ زد 

آماندا  مرینت سریع خودتو برسون 

مرینت  چرا؟ 

آماندا  سریع 

سریع یه تاکسی گرفتم و به خونه رفتم و دیدم کلویی اونجا بود 

کلویی  مرینت میدونم با آدرین رابطه داری پس اگه ازش فاصله نگیری خواهرت رو مرده بدون و اگر بری بگی خودت رو مرده بدون 

و رفت 

ابن دختر دیگه خیلی پرو شده. نشستم روی مبل و گریه کردم و آماندا هم بغلم کرده بود

آدرین 

رفتم خونه دیدم مرینت نیست یعنی رفته و من را تنها گذاشته با گریه به خونه مرینت رفتم و دیدم پنجره بازه داد زدم مرینت 

اومد دم پنجره چشماش گریون بود و رفت یعنی دیگه دوسم نداره وقتی رفت منم رفتم 

صبح روز بعد 

مرینت 

بلند شدم صبحانه خوردم و لباس پوشیدم و به خونه آدرین رفتم و سریع صبحانه درست کردم و به شرکت رفتم 

نیم ساعت بعد 

داشتم طراحی میکردم که آدرین 

مرینت  آدرین بزار توضیح بدم

آدرین  آقای آدرین و دیگه هیچ رابطه ای بین ما نیست 

و رفت اتاقش و پرده اش را کشید 

من نشستم و گریه کردم بعد از اون لحظه از فیلیکس اجازه گرفتم که برم خونه و انقدر گریه کردم که مریض شدم 

به قول مادرم وقتی شکست عشقی میخوری روحت مریض میشه  

فردا صبح

با همه ی مریضیم بدون صبحونه لباس پوشیدم و به خونه ی آدرین رفتم در را باز کردم و دیدم با دختر صحبت میکنه 

به طرف آشپزخونه رفتم صدام را شنید 

آدرین  مرینت من صبحانه نمی‌خورم 

مرینت  باشه پس من میرم شرکت 

به شرکت رفتم و به اتاق فیلیکس رفتم 

مرینت  آقای فیلیکس اون دختر کیه ؟

فیلیکس  اون دوست دختر قبلیه آدرین

تا این رو گفت بدو بدو بیرون رفتم و نشستم روی صندلی و سرم را روی میز گذاشتم و دیگه چیزی نفهمیدم 

................................

لباس مرینت روز اول 

کفش مرینت روز اول 

لباس مرینت روز دوم 

کفش مرینت روز دوم 

شرط بعد ۱۵ کامنت