رمان دختر گابریل پارت ۳

🦋inas✨️ 🦋inas✨️ 🦋inas✨️ · 1402/07/19 14:44 · خواندن 2 دقیقه

های گایز برو ادامه مطلب 

مادر مرینت: از کجا فهمیدی 

پدر مرینت: غیر ممکنه

مرینت: وقتی از دانشگاه بر میگشتم همه چیو فهمیدم

مادر: قبولت داریم حق داری این کارو بکنی ما پدر مادرت نیستیم همین الان وسایلت رو جم میکنیم میرر خونه خودتون

مرینت: باشه هرچی شما بگید ولی هر گز فراموشتون نمیکنم 

از زبون من:  مرینت وسایلش رو جمع کرد و رفت بغل پدر و مادرش خدا حافظ کرد و رفت خونه گابریل اونجا که رسید داداشش رو دید

 مرینت: سلام برادر

ادرین: ولککک سلسلام 

امیلی : دخترم سالها دنبالت گشتم و پدرت تورو پیدا کرد بیا بریم اتاقتو ببینیم 

گابریل: سلام مرینت

 مرینت: باشه هرچی شما بگید 

از زبون من: مرینت یه اتاق قشنگ   و شیک و باکلاس و محافظ و برنامه ریز داشت اون برنامه های روزانه : کلاس ورزش ، کلاس کره ،کلاس شمشیر بازی داشت صبح که شد برنامه ریز او یعنی ددینا اومد گفت مدرسه نیم ساعت دیگه شروع میشه صبحونه رو بخور و با محافظت برو مدرسه وقت اومدی نیم ساعت استراحت  داری بعد کلاس کره‌ای شروع میشه 

مرینت: باشه ددینا 

الیا: سلام دختر راستی اون قضیه چی شد راست بود 

مرینت: بله 

از زبون  من :  مرینت همچی رو به آلیا گفت و گفت اگه میخوای منو ببینی نیا اون خونه بیا خونه گابریل 

الیا: باشه دختر 

رفتن  کلاس  معلم ازشون  امتحان ریاضی گرفت بعد نمرات رو خوند مرینت اگرست ۲۰  آدرین اگرس ۱۵و نیم

آدرین: مرینت توی ریاضی کمکم  کن وقتی رسیدی خونه 

مرینت :باشه 

کلویی: وای غیر ممکنه مرینت به خانواده اگرست پیوست 

مرینت: ،الان با پولاش پز میده ما پولدار تر تویم 

کلویی : هعی 

خانم : بوستیر بچه بصه زنگ خونه 

از زبون من: مرینت رفت با محافظ خودش و آدرین هم همین طور هر کدام یه ماشین  بعد نیم ساعت  مرینت دید یه مرد وارد اتاقش شد 

ددینا: ایشون استاد کره هستن 

استاد : انیووسایو

مرینت: سلام 

ادرین:مرینت مرینت 

 

 

 

 

 

.بیا پایین 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایان این پارت امید وارم خوشتون بیاد با لایک 

و کامت حمایت کنید باییییییییییییی