رمان دختر گابریل پارت ۳
های گایز برو ادامه مطلب
مادر مرینت: از کجا فهمیدی
پدر مرینت: غیر ممکنه
مرینت: وقتی از دانشگاه بر میگشتم همه چیو فهمیدم
مادر: قبولت داریم حق داری این کارو بکنی ما پدر مادرت نیستیم همین الان وسایلت رو جم میکنیم میرر خونه خودتون
مرینت: باشه هرچی شما بگید ولی هر گز فراموشتون نمیکنم
از زبون من: مرینت وسایلش رو جمع کرد و رفت بغل پدر و مادرش خدا حافظ کرد و رفت خونه گابریل اونجا که رسید داداشش رو دید
مرینت: سلام برادر
ادرین: ولککک سلسلام
امیلی : دخترم سالها دنبالت گشتم و پدرت تورو پیدا کرد بیا بریم اتاقتو ببینیم
گابریل: سلام مرینت
مرینت: باشه هرچی شما بگید
از زبون من: مرینت یه اتاق قشنگ و شیک و باکلاس و محافظ و برنامه ریز داشت اون برنامه های روزانه : کلاس ورزش ، کلاس کره ،کلاس شمشیر بازی داشت صبح که شد برنامه ریز او یعنی ددینا اومد گفت مدرسه نیم ساعت دیگه شروع میشه صبحونه رو بخور و با محافظت برو مدرسه وقت اومدی نیم ساعت استراحت داری بعد کلاس کرهای شروع میشه
مرینت: باشه ددینا
الیا: سلام دختر راستی اون قضیه چی شد راست بود
مرینت: بله
از زبون من : مرینت همچی رو به آلیا گفت و گفت اگه میخوای منو ببینی نیا اون خونه بیا خونه گابریل
الیا: باشه دختر
رفتن کلاس معلم ازشون امتحان ریاضی گرفت بعد نمرات رو خوند مرینت اگرست ۲۰ آدرین اگرس ۱۵و نیم
آدرین: مرینت توی ریاضی کمکم کن وقتی رسیدی خونه
مرینت :باشه
کلویی: وای غیر ممکنه مرینت به خانواده اگرست پیوست
مرینت: ،الان با پولاش پز میده ما پولدار تر تویم
کلویی : هعی
خانم : بوستیر بچه بصه زنگ خونه
از زبون من: مرینت رفت با محافظ خودش و آدرین هم همین طور هر کدام یه ماشین بعد نیم ساعت مرینت دید یه مرد وارد اتاقش شد
ددینا: ایشون استاد کره هستن
استاد : انیووسایو
مرینت: سلام
ادرین:مرینت مرینت
.بیا پایین
پایان این پارت امید وارم خوشتون بیاد با لایک
و کامت حمایت کنید باییییییییییییی