Green eyes, the color of devil S2 P4

‌       starboy ‌ starboy ‌ starboy · 1402/07/02 13:24 · خواندن 2 دقیقه

ادامه؟

پنجشنبه ۹ دسامبر ۲۰۱۹،
۹:۴۶ شب
کتم رو روی دوشم انداختم و روی تخت نشستم، گوشیم رو برداشتم و ساعت رو‌چک کردم
_ مارینت، از هتل بیرون نرو. من زود برمیگردم، قول میدم
_کجا میری؟
درحالی که یقه لباسم رو مرتب میکردم جواب دادم:
_ بار
_ نمیشه منم ببری؟
با لبخند جواب دادم: چرا باید تورو ببرم؟ زود برمیگردم، با دخترا هم لاس نمیزنم.
_ نمیزنی دیگه؟
ریز خندیدم.. شاید حسودی میکرد یا روم غیرت داشت.
_ نه نمیزنم
درحالی که بند کفشامو میبستم از اتاق بیرون زدم، گوشیمو از تو‌جیبم بیرون‌اوردم و ساعت رو چک کردم، سوار اسانسور شدم و طبقه -۶ که بار بود رو انتخاب کردم، به گوشه اسانسوز تکیه دادم، تو‌طبقه پایینتر یه زن سوار شد ، دامن کوتاه و نیم تنه ای که فرقی با سینه بند نداشت تنش بود و موهای سیاهش رو باز دورش ریخته بود
_ شماهم میرید بار؟
_ اوم
بعد از رسیدن به طبقه مورد نظر از اسانسور بیرون اومدم، دورتادور بارو گشتم، لعنتی پس کجا بود؟ با خودم فکر کردم شاید هنوز نرسیده، یه میز رزرو‌کردم و نشستم،
چند دقیقه که گذشت گوشیم روشن کردم تا ساعت رو نگاه کنم
۲۱:۵۹:۵۷
۲۱:۵۹:۵۸
۲۱:۵۹:۵۹
۲۲:۰۰
_ زودتر رسیدی
سرمو بالا اوردم و به مردی که شونه های پهن، پاهای بلند و موهای ابی داشت و رو به روم بود نگاه کردم،
_ بریم سر اصل مطب
_ قبلش نمیتونسم یکم بنوشیم
لبخند کجی زد، من ابدا با فردی مثل اون نمینوشم. شاید مسخرم کنین اما شاید چیزخورم کنه.
_ نترس این بار مال من نیست که تو نوشیدنیت چیزی بریزم
از اینکه ذهنمو خونده بود معتجب بودم، بدون اینکه چیزی ازم بپرسه لب زد:_ بارمن، یه ودکا ۷۰ درصد و یه شراب لیمو
به من نگاه کرد و حرفش رو ادامه داد:_ قبل اینکه شرابا بیان حرفتو بگو، اها، اینجا خیلی گرونه.. من برای هرکسی شراب نمیخرم جناب اگراست
_ میتونی فیلمای دوربینای شرکتمو برگردونی؟
_ تنها ارزوت همینه؟ میتونم‌چیزای بیشتری بهت بدم.
_ فقط فیلمارو برگردون و ای دی کسی که باهام بازی میکنه رو پیدا کن، در عوض هرچی بخوای بهت میدم
_ اوهوم
بعد اینکه گارسون دوتا بطری رو اورد شراب لیمو رو برداشت و هردو لیوان رو پر کرد، لیوانش رو جلو اورد، لیوانم رو متقابلا بالا اوردم و به لیوانش زدم
_ همکاری دوممونه؟
با سر تائید کردم، به موهای سیاهش که پایینشون ابی بود، بینی صاف و فک تیزش نگاه کردم‌‌.
بعد اینکه لیوانشو تموم کرد رو به من نگاه کرد
_ باید بریم پاریس؟ 
_ درسته.
"""""""

از اینجا به بعد رمان میره تو یه فاز دیگه

۸۰ تا‌ کامنت..