Green eyes, the color of devil S2 P2

‌       starboy ‌ starboy ‌ starboy · 1402/06/28 14:34 · خواندن 3 دقیقه

 

برین ادامه

چمدونا رو توی صندوق عقب تاکسی گذاشتم، درو برای مارینت باز کردم، سرش پایین بود، توی ماشین نشست،
_ برو اونور تر منم بشینم
_ بشین جلو
از حرفش خندم گرفت، خجالت میکشید؟ در جلویی رو باز کردم و نشستم جلو، راننده که پیرمردی بود سرشو یکم نزدیک گوشم کرد و با لهجه غلیظ امریکاییش لب زد:
_ دوست دخترت چه خوشگله باید حتما باهاش ازدواج کنی
تک خنده ای کردم و سرمو برگردوندم که با دیدن نگاه عصبی مارینت خندم متوقف شد
_ حتما باهاش ازدواج میکنم
درحالی که لبخند شیطونی رو لبم بود دست به سینه نشستم..
بعد از رسیدن به هتل از ماشین پیاده شدیم، بعد حساب کردن کرایه و تشکر از راننده چمدون و ساک رو برداشتم
_ ی.. یکیشو بده من میارم
_ مگه دلت درد نمیکنه؟
_ چرا ولی..
لبخندی زدم و سریع تر از اون راه افتادم. رو به مرد روی پیشخوان لب زدم:
_ یه اتاق دونفره
صدای مارینت که‌کنار گوشم زمزمه میکرد رو شنیدم:_ دونفره؟
سرمو‌کج‌کردم و اروم کنار‌گوشش زمزمه کردم:_‌ هوم؟ مشکلش چیه؟
بعد گرفتن‌ کلید اتاق دستشو کشیدم و تو اسانسور کشوندمش،
دستمو رو سرش گذاشتم و نوازش کردم قبل اینکه درب اسانسور بسته‌شه چند تا پسر جون که بنظر میومد گروهی اومدن مسافرت وارد اسانسور شدن، کمر مرینتو کشیدم و تو بغلم گرفتمش، به انگلیسی حرف میزدن.
بعد از رسیدن به طبقه مورد نظر از اسانسور بیرون اومدیم
_ چرا اتاق دونفره؟
_ عاا باید برات یه ویلا بگیرم؟ اگه میخوای میتونیم برگردیم و یه ویلا اجاره کنیم
_ نه... من... میشه دوتا اتاق جدا بگیری
قاطعانه جواب دادم: 
_ نه، تنهات نمیذارم. اگه تنهات بذارم بازم بی خبر میذاری میری
_ نرفته بودم
درحالی که در اتاق رو باز میکردم‌سرمو سمتش برگردوندم.
_ رفته بودی.
چراغ اتاق هارو با ریموتی که کنار تلویزیون بود روشن کردم چمدونارو یه گوشه گذاشتم
_ چ.. چرا برام مسکن نخریدی؟
_ نمیخواد مسکن بخوری، برات دمنوش درست میکنم، یسیری داروی گیاهی با‌خودم اوردم
_ من معمولا این همه نوار استفاده نمیکنم..
سعی کردم لبخندم رو کنترل کنم:
_ بهم بگو با کدوم راحتی، از این به بعد همونو برات میخرم، عا امروز ۹ امه؟  زمان پریودتو حفظ میکنم
چیزی نگفت و لبخندی زد، بعد چند ثانیه یکی از بسته هارو برداشت: این، با این راحتم
اخمی کردم و بسته رو ازش گرفتم و روشو خوندم:
_ باشه
چمدون رو باز کردم و نگاهمو به داروهای‌گیاهی که اورده بودم انداختم، از اونجایی که سر در نمیوردم گوشیمو برداشتم و سرچ کردم، 
_ مارینت، ساعت به وقت لس انجلس چنده؟
یکم تو‌گوشیش گشت و بعد جوابمو داد:_ ۱ شبه
_ میتونی تنها بمونی؟ میرم برات دارو بگیرم و برگردم
_ نیازی نیست
به حرفش‌گوش ندادم و‌کتم رو تنم‌کردم: 
_ اینجا خیلی سرده، اگه سردت بود لباسای گرمی که برداشتی رو تنت کن عزیزم، بیرون نرو و تو اتاق بمون
از اتاق بیرون زدم و گوشیمو از جیبم در اوردم، توی جی پی اس دنبال یه داروخونه همین نزدیکیا گشتم، پیاده ۵ دقیقه راه بود، دستم رو توی جیبم بردم و به اسمون نگاه کردم، هوا سرد بود و اسمون شب با ابر پوشیده شده بود، چند تا مغازه باز بودن و اکثرشون بسته، دختر و پسرای جوون زیادی باهم بیرون بودن و بعضی با ماشین میروندن و صدای موسیقیشون گوش خراش بود، بعد رسیدن به دارو خونه وارد شدم، زن پشت پیشخوان خواب الود بود
_ د... دمنوش زنجبیل میخواستم
زن که موهای فر سیاه داشت جعبه کوچیکی رو از کارتونی بیرون اورد
_ چطور درستش کنم؟
زن خمیازه ای کشید و جواب داد: _ خب این پودره، هرکدوم بسته های کوچیک اندازه یه فنجونه، بریز تو اب جوش و هم بزن
_ اها ممنون
خواستم کارتم رو بدم و حساب کنم که زن دستش رو به نشونه نزدیک تر بیا تکون داد، صورتم رو جلوتر بردم، سرشو کنار گوشم اورد و تو گوشم زمزمه کرد:
_ نمیتونی بچه دار بشی؟
شوکه شدم و سرمو یکم عقب اوردم
_ هوم؟
_ دمنوش رو برای تولید اسپرم میخوای؟ اگه نمیتونی بچه دار بشی میتونم دارو های بهتری معرفی کنم
جلوی خودمو گرفتم تا نخندم، با این وجود خنده کوتاهی کردم، 
_ نه لازم نیست، ممنون
کارتم رو به زن دادم و بعد از حساب کردن مبلغ خارج شدم
""""""""""

مدیونین فکر کنین برای این پارت کلی تحقیق کردم، اره خلاثه ۶۰ تا کامنت