Green Eyes The Color Of Devil 29
این پارت خیلی نوشتنش سخت بود
اره خلاصه
برین ادامه
"کارل"
به مامور پلیس که از اتاق خارج شد نگاه زیر چشمی انداختم و سرمو سمت وکیلم اقای وین برگردوندم،
_ برام پاپوش دوختن، میدونم چطوری این اتفاقا افتاد، خوبگوش کن، یه راه حل دارم
_ بفرمائید قربان
سرمو به گوشش نزدیککردم و اروم لب زدم:
_ تا هفته دیگه باید ازینجا بیاریم بیرون، پولی که از حساب شرکت برداشته شده با id شرکت بوده، حسابدار شرکتم اقای کارل به حساب کاربری شرکت دسترسی داره، یجوری برام اوکیش کن.
سرمو عقب اوردم و یه لیوان اب ریختم...
از اینکه کار اقای کارل بوده مطمعن بودم، و تصمیمم این بود جرم اختلاس رو گردن اون بندازم.
کسی از اینکه اون به تمام حسابای من دسترسی داره خبر نداشت، فقط من و اون میدونستیم
بعد از خوردن اب توی لیوان سرموبالا اوردم:
_ یه مدرک ازینکه اون به حساب شرکت دسترسی داره گیر بیار و پرینتشو بگیر . دادگاهم شنبه هفته دیگست.
بعد از ملاقات با وکیلم دستاموکشیدن و سوار اتوبوسی شدم تا به زندان که تقریبا خارج شهر بود ببرنم، این وضعیت مسخره بود. باید رفتار درستی نشون میدادم تا این موضوع کاملا اوکی حل بشه.
""""""""
_ دوپن هستم، گفتید بیام اینجا
_ آه درسته، برید اتاق ۲۸ داخل راهرو
چشماموچرخوندم و بعد از پیدا کردن راهرو قدم برداشتم، تمام مدت چشمم رو اتاقا بود، زمزمه کردم.
_ پیداش کردم
در زدم
_ بفرمایین
وارد اتاق شدم، روی تابلوی شیشه ای حک شده بود : سرگرد سیمون
_شما باید نارینت دوپن باشید
_ اه درسته.
_ نسبتتون با اقای اگراست؟
گیج شدم. چی بگم؟ خدمتکارش؟ برده جنسیش؟ اه نه.
_ من... دوست دخترشم.
_ راجب کاراییکه کرده چیزی بهتونگفته؟
اینا به من مربدط نمیشد پس باید یجوری خودم ازاد میکردم. بهرحالنمیخواستم بهش اسیبی بزنم
_ کدوم کار؟ درواقع ما ... کمتر یه هفتست تو رابطه ایم
احساس کردم گلوم کمی گرفته، شاید بخاطر دروغایی بود که گفته بودم.
_ یعنی از اختلاسش خبر نداشتین؟
_ اختلاس؟
چشمام گشاد شد و سرفه ای کردم،
_ اوم،۵۸ میلیارد دلار برداشته شده.
با خودم فکر کردم اون کلی پول داره چرا باید اینهمه پول بخواد.. یعنی تو شرکتش انقدر پول بود؟ چرا باید اینقدر واضح دزدی میکرد
_ خانم دوپن ، اگه چیزی میدونید به ما بگین یا بعنوان شاهد تو دادگاه حاضر بشین
_ دادگاهش کی عه؟
_یکشنبه هفته دیگه
"""""""
یکشنبه ۵ دسامبر
توی جایگاه مجرم نشستم و لباس فرم زندان که تنم بود نیشخندی زدم،
به عقب برگشتم تا کسایی که حضور داشتن رو ببینم. بعد از ورود قاضی فضای دادگاه ساکت شد
_ خب دادستان توضیح بدین
_ توضیح کلی پرونده اینه که ۵۸ میلیارد پول که نصف سهام کلی شرکته برداشته شده، طبق مدارک پول برداشته شده با شکاره حساب شرکته که فقط اقای اگراست بهشون دسترسی دارن
از جام بلند شدم: _ اعتراض میکنم، یه نفر دیگم به حساب شرکت دسترسی داره،
سر جام نشستم و بقیه کار رو به عهده وکیلم گذاشتم، درحالی که میکروفون کوچیک جلوشو تنظیم میکرد گفت: حسابدار و دوست نزدیک اقای اگراست به این حساب دسترسی داشتن
اه درسته، داشت خوب پیش میرفت.
بعد از تموم شدن حرفش دادستان خواست یه مدرک ارائه بده. مدرکی که به فرد ناشناس داده بود..
طبق این مدرک پول برداشته شده از یه لب تاپ برند اپل به نام کارل بوده، فقط دو دستگاه هستن که به حساب شرکت دسترسی دارن، یه کامپیوتر ال جی و یه لب تاپ اپله، کامپیوتر تو دفتر اقای اگراسته و لب تاپ اپل تو دفتر حسابداری روی میز اریک کارل حسابدار ایشون. بنظر میاد به حساب شرکت دسترسی داشتن.
۳۰ کامنت