Green eyes, the color of devil 26
این پارت منحرفیه پس خوندن یا نخوندنش بستگی به خودتون داره.
"صمیمیت"
قبل از اینکه خودمو واردش کنم دستمو بین پاهاش بردم، خیس بود و من مطمعن بودم بخاطر منه، هر زنی با دستای من خیس میشد، دوتا از انگشتامو ماهرانه روی کلیتوریسش جا به جا کردم، اینبار لبشو گاز گرفته بود و به بدنش قوس داده بود و این یعنی لذت میبرد، اونطور دیدنش هرلحظه درد عضوم رو بیشتر میکرد پس بدون هیچ مقدمه ای واردش شدم، دستم زیر کمرش بردم تا راحت تر جا به جا شم، به محض اینکه عضوم داخل واژنش رفت نفسش حبس شد، حرکتم داخلش رو شروع کردم، چند ثانیه بعد نفسشو بیرون داد و دوباره حبس کرد، انگار بجای جا به جا شدن توش داشتم گلوشو میگرفتم و ول میکردم، ضربه هامو عمیق تر کردم و بعد چند دقیقه نگاهمو به عضوم داخلش انداختم، محکم دورم حلقه شده بود، نفس کشیدنش بریده بریده شده بود و چشماش نیمه باز بود، با هر ضربه ام سینه هاش بالا پایین میشد، بدنمو مماس با بدنش قرار دادم و عضومو به انتهای واژنش رسوندم، در همون حالت چند تا ضربه سریع زدم و درحالی که صورتم رو به روی صورتش بود خودمو داخلش خالی کردم و اونم بعد من ارضا شد، حداقل از اینکه ارضاش کرده بودم خوشحال بودم. از واژنش بیرون کشیدم و زیپ شلوارم و بالا کشیدم و دکمه شو بستم، با پارچه سفیدی که از قبل روی عسلی گذاشته بودم بین پاهاشو تمیز کردم، نگاهمو به پارچه دستم دادم ترکیبی از کام من و اون و لخته خونی بود. خون زیاد نبود پس جای نگرانی نبود. میدونستم امکان اینکه درد داشته باشه خیلی زیاده. دست راستمو زیر زانوهاش و دست چپمو زیر گردنش گذاشتم و براید استایل بغلش کردم ، از رد روم خارج شدم و وارد اتاقخودم شدم، رو تخت گذاشتمش و یه کوسن کوچیک زیر شکمش گذاشتم، دستامو رو دلش بردم و با کمک چیزایی که بلد بودم دلشو ماساژ دادم،
_بهتری؟ درد داری؟ بریم بیمارستان؟
_ خوبم.
از شنیدن صداش خوشحال بودم، بعد چند دقیقه از ماساژ دادنش دست کشیدم و کنارش دراز کشیدم و بدن برهنه شو تو اغوشم کشیدم،
_ درد داشت؟
_ فقط یکم
_ مطمعنی؟
_ اره.
دستم و رو موهاش بردم و خیلی اروم نوازشش کردم، پتو رو رو تنش کشیدم تا سردش نشه. جعبه قرصایی که از باردار شدنش جلوگیری میکرد رو از کشو در اوردم و یکی رو تو دستم گذاشتم.
_این قرصا برای اینه که باردار نشی، دفعه دیگه از کاندوم استفاده میکنم، متاسفم
پارچ اب روی عسلی رو برداشتم و یه لیوان اب براش ریختم، قرص رو دستش دادم و با دست ازادم کمرش رو سمت بالا هدایت کردم تا اب توی گلوش گیر نکنه، لیوان اب رو هم دستش دادم.
بعد چندثانیه لیوان رو از دستش گرفتم و رو میز گذاشتم. تو بغلم گرفتمش و پتو رو تا سر گردنش بالا کشیدم، درحالی که به موهای خوش حالتش زل زده بودم سرم رو به سرش تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم.
_ خیلی خوشگلی
_ نیستم، ارباب
حرفشو نشنیده گرفتم و دستمو نوازش بار رو کمرش جا به جا کردم، بعدچند ثانیه جوری که انکار برق گرفته باشتم از جا بلند شدم و رفتم سر ساک لباسش که گوشه اتاق بود
_ اینجوری سرما میخوری، برات یه لباس میارم، لباسای راحتیت تو کدومه
دیدم داره از جاش بلند میشه، برای اینکه سریع متقاعدش کنم داد زدم
_ سر جات بمون خودم میارم
به ساک سیاه رنگ اشاره کرد
از داخل ساک یه تیشرت بنفش که روش تصویر چاپی از یه گل بابونه داشت که بخاطر شسته شو کمی کمرنگ بود با یه شلوارک سیاه رنگ که گمونم تا پایین زانوهاش میرسید در اوردم، رفتم روی تخت و بالا تنشو تو بغلم گرفتم، سریع فهمید میخوام لباسشو تنش کنم و دستاشو بالا برد،
_پس سوتینم چی؟
_ نمیخواد
به ارومی تیشرتو تنش کردم، نگاهشو به شلوار دستم داد.
_ اونو خودم میپوشم
به سرعت از دستم گرفتش و قبل اینکه کاری کنم پوشیدش، موهاش که توی تیشرت گیر کرده بود رو در اوردم و لبخندی زدم ، همونجور به حرکاتش خیره بودم که صدای زنگ تلفنم رو شنیدم..
"""""""""""""""""""""""""""""
۴۰ تا کامنت.