Green eyes, the color of devil 24
خب خب پارت ۲۴
پارت بعدی منحرفیه برای همین هرچی لایکا و کامنتا بالاتر باشه زودتر میذارم پس تا میتونین جون بکنین اره
"لیمیت"
اینکه بیشتر پنج تا لیمیت¹ ننویسم یعنی اون یه رابطه بی محدود و ازاد اما توافقی میخواد، مشکلی باهاش نداشتم . حداقل خواهر کوچولومو نجات داده بود، منم با اون حس تنهایینمیکردم، یه خودکار روی میز بود، برداشتم و لیمیتام رو روی کاغذ نوشتم
"" "" "" "" "" "" ""
یک: پوستم رو نبر و از چاقو یا تیغ استفاده نکن
دو: منو نبوس
سه: از گگ² استفاده نکن
چهار: ازم رابطه چند نفره، ضربدری³ و گروهی نخوا و فقط خودت باهام بخواب
پنج: بعد از رابطه منو تنها نذار و درمان کن
"" "" "" "" "" "" ""
مشکلی با شمع و شلاق نداشتم اگه قرار بود بعدش منواروم کنه، با گگ رابطه خوبی نداشتم، با اینکه جزو اصلی ترین وسایل بی دی اس ام بود اما نمیخواستمش.. دوست نداشتم لبامو هم ببوسه..
از تیغ و چاقو هم می ترسیدم. اول رفتم حمام، امشب اولین رابطمون بود. استرس داشتم، برای ناهار یکم سالاد درست کردم و خوردم و تا نزدیکای شب صبر کردم.. گفته بود همبرگر میخواد، در فریزر رو باز کردم
بهم گفته بود هرچی نیاز دارم تو خونه هست.. شروع به درست کردن همبرگر کردم،
وقتی کارم تموم شد و میز رو جمع کردم ساعت نزدیک ۸ بود و اون همین زمان خونه می یومد، یکم که گذشت و من میز رو با دوتا بطری سوجو چیدم ، روی صندلی ای نشستم و به دستم تکیه دادم، کدوم پسر پولداری همبرگر میخورد؟ صدای زدن رمز در اومد، میدونستم اونه اما استرس داشتم.. مثلا اگه یکی دیگه بود چی میشد. با دیدنش خود به خود ذوق کردم و پریدم بغلش، کاملا یهویی بود، انگار اختیار احساساتمو نداشتم.. این یه حقیقت بود من از اینکه اون اومده خوشحال بودم. ازش ممنون بودم که اومده بود.. خوشحال بودم که اونو دوباره میدیدم و بجای اون کس دیگه ای نیومده بود. شوکه شد اما بعدچند ثانیه کمرمو نوازش کرد و محکم بغلم کرد
_ مارینت. خودتی؟
تازه فهمیدم چه گوهی خوردم و کنار اومدم
_ب.. بب.. ببخشید.. اجازه اینکارو ندارم؟
_ نمیدونم
دستامو رو شونه هاش بردم و کتشو از تنش در اوردم، کتش گرم و سنگین بود و طوسی رنگ بود، کتشو از رگال اویزن کردم و دستشو گرفتم و سمت میز کشیدمش
_ بیا امتحانش کن
_لیمیتاتو نوشتی؟
متوجه شدم سرش به سمت در یخچال رفت، با دوتا دستام چشماشو گرفتمو جلوش وایسادم
_ اره اره، ولی الان وقته شامه
خیلی شیرین خندید، از اون خنده ها که دوست داشتم .یکی از صندلیا رو کشید و نشست، غذارو جلوش گذاشتم و دستمو زیر چونم بردم و بهش زل زدم
صبر کردم تاشروع کنه، وقتی نصف غذاشو خورد منم شروع کردم به خوردن، بعد اینکه غذامون تموم شد جام هارو پر مشروب کرد
جلو اورد و به مال من زد،
_ به سلامتی اولین رابطمون؟
بعد تموم کردن یه بطری سمت کاغذ روی یخچال رفت و لیمیتامو خوند..
_ تو متفاوتی. حسش میکنم، با شرایطت اوکیم
چیزی نگفتم..
سرشو جلوی من اورد ولباشو مماس با من قرار داد، سرمو عقب اوردم
_ هی این لیمیتمه
_ هی؟
_ ببخشید. ارباب شما نباید لبامو ببوسید
_ این شد. برو بالا، منتظرم باش
_ پس میز شام؟
_ بیخیال
""""""""""
ادرین
بعد ۲٠ دقیقه که ظرفارو هم توی ماشین ظرفشویی چیدم رفتم بالا، از تنها زندگی کردن خیلی چیزا یاد گرفته بودم، تیشرتمو در اوردم و رو به مارینت لب زدم:
_ میرم دوش بگیرم، تو رد روم⁴ اماده باش
وارد وان شدم و اب گرم رو باز کردم، کمی طول کشید تا اب گرم بشه. پاهامو جمع کردم و تو فکر فرو رفتم
""""""""""""
لیمیت: محدودیت
گگ: یه وسیله برای بستن دهن و خفه کردن صداست، میتونین سرچ کنین ببینین
سکس ضربدری: رابطه دوتا کاپل باهم، نفهمیدین بگین بگم
ردروم: اتاق قرمز، یه اتاق مخصوص تنبیه های بیدیاسام
___________________________
هرچقدر کامنتا و لایکا زیادتر باشه زودتر منتشر میکنم
دوستون دارم هفته خوبی داشته باشین