وبلاگ لیدی باگ

این پارت یکم حروف رکیک داره

بفرمایین ادامه

از اونجایی که بالای ۵ بار این پارتو ویرایش کردم و دوباره خوندمش ۵۰ تا کامنت میخوام.

بفرمایین 

"عوضی" 
_ هی تو، فکر کردی خیلی خفنی چون بعد سالها مدیر عامل شرکت معروف شدی؟ 
کسی میدونه از نوجوونی با لاتا میگشتی؟ 
_بنظرت کافی نیست؟ حقم نیست الان یه چیزی داشته باشم؟
_ اینجوری بهت خوش میگذره؟
_خفه شو و فقط بگو چی میخوای
_خودت دنبالش بگرد. این خواسته توعه اگراست پس بدستش بیار
یکی از بطریای شراب رو زیر بغلم گذاشتم و با ساعد دست دیگم زیر سینی ای که توش بطریای مشروب چیده شده بود زدم و بطری ها زمین افتاد و شکست،بوی گند شرابای ارزون داشت حالمو بهم میزد، محتوای بطری ها روی لباسم خالی شده بودن سمت در خروجی بار قدم برداشتم. 
_ مردیکه کثافت بیا پول اینارو بده
تقریبا جیغ زد... 
_ پولشون به دادنات نمیرسه فاحشه.. 
از بار لعنتی خارج شدم بدتر از این نمیشد. باید از کجا هکر گیر میوردم؟ 
توی ماشین نشستم و سرمو روی فرمون قرار دادم، بطری شرابی که تو دستم بود رو روی صندلی کنارم گذاشتم، استارت زدم و سمت خیابونی که به مرکز شهر میرسید روندم، با یه دست فرمونو روندم و با دست دیگم بطری شراب رو باز کردم، تا نصفه سرکشیدم و نفسمو با حرص بیرون دادم. 
_ لعنت! لعنت بهش! لعنت به همشون! 
اعصابم به قدری خورد بود که میتونستم یه کوهو با خشمم پودر کنم، ماشینو یه گوشه پارک کردم و جلوی در همون کمپانی ایستادم.
_بدون قرار ملاقات قبلی نمیتونین برین
موبایلمو در اوردم و پس از جستجوی شماره مورد نظرم زنگ زدم.
_ ادرین! 
_ جلو در کمپانیتم، به نگهبان بگو اجازه ورود بده، اینجایی نه؟! 
_ هانا دهنتو ببند دارم با تلفن صحبت میکنم، چرا یهو اومدی اینجا؟ مدتیه ندیدمت
_ کمرت هنوز خالی نشده انقدر دختر میکنی؟! به این تیکه گوه جلوی در بگو بهم اجازه ورود بده
_ میزنگم بهش الان
موبایلو قطع کردم و تو جیبم گذاشتم و به نگهبان زل زدم، بعد چند ثانیه یکنفر بهش زنگ زد و واضح شنیدم که کسی از پشت تلفتی فحشی بهش داد، کنار رفت و من به راحتی وارد شدم، وقتی به طبقه سیزدهم رسیدم با چشمام دنبال اتاق مورد نظر گشتم، درسته! تو دفتر کارش بود، یه زن که یه تیشرت و دامن رو نامرتب تنش کرده بود و کتش به همراه یه سوتین سیاه دستش بود رو میز کارش بود، پاهاشو باز کرده بود. با دیدن من بلند شد. زمین کمی خیس بود و من دقیق میدونستم اونجا چه اتفاقی افتاده، اون زن کتشو تنش کرد، کیفشو تو دستش گرفت و با حالت خاصی که عشوه توش موج میزد از کنارم رد شد، موقع رد شدن عمدا سوتینشو جلوی صورتم گرفت و نگاه عحیبی به صورتم کرد لبشو گاز گرفت وقتی داشت از کنارم رد میشد دستشو به دستم مالید و متوجه شدم کارتی رو دستم داد، کارت رو ازش گرفتم. کمی عجیب راه میرفت، رو به الکس لب زدم
- اه لعنتی چند راند کردیش که انقدر بد راه میره؟! 
دکمه بالایی پیرهنشو بست، 
_ اومدی اینجا اینو بپرسی؟! 
کارت تو دستمو بالا اوردم و شماره به چشمم خورد:
کانگ هانا¹، شبی ۵۰۰ دلار
_ سینه های بزرگی داره، کره ایه؟ ازش خوشم میاد، یه جنده واقعیه، فقط ۵۰۰ دلار یکم زیاد نیست؟
_ اون جنده فقط مال منه، ۵۰۰ دلار؟ وقتی ببینیش ارزش ۱۰۰۰ دلارم داره
بعد حرفش قهقه ای زد.
نیشخندی زدم، اون فقط دخترارو میکرد، این واقعا عجیب بود که تاحالا قرار نذاشته بود.
دستمو روی جیب کتم بردم و دنبال سیگارام گشتم، یدونه بیرون اوردم، فندکمو هم از توی جیب شلوارم بیرون اوردم، روش نوشته بود عوضی،، خیلی دوستش داشتم و اصلا نمیدونستم چرا.. شاید چون عوضی بودن تو ذاتم بود و از چیزی که شبیه به من باشه خوشم میومد، سیگارو بین لبام گرفتم و روشن کردم، پک عمیقی زدم و با دو انگشت از بین لبام بیرون اوردم
_ کسب و کارت خیلی خوب شده نه؟ 
_ داری سوالای بی خود میپرسی
_ اهل کمک کردن هستی الکس²؟ 
_ کمک؟ جناب اگراست به کمک نیاز داره؟ 
_ الان آره، دارن سر به سرم میذارن! 
_ چی میخوای
_ اون پسره، اون پسره که تو هک حساب عقاب کمکمون کرد، اون چشممو گرفته، میخوامش
_ منظورت از  'میخوامش' چیه
_ میخوام طرف من باشه، موهاش ابی بود نه؟ شمارشو برام پیامک کن
_ درعوض چی بهم میدی؟! 
_ تفنگ شکاریمو، یمدت خیلی میخواستیش
_ خوشم اومد، دوستش دارم، برای سکس بدرد بخوره، میتونم کون هانارو باهاش جر بدم
بی توجه پک دیگه ای از سیگارم زدم. حوصلم سر رفته بود، سیگارمو روی زمین انداختم و زیر پام خاموشش کردم
_ اوکی شد بهم زنگ بزن
"" "" "" "" 
رمز درو زدم و بی صدا وارد خونه شدم، دنبالش گشتم، همون دختر ریز جثه، خریدا روی پله ها بود، هیچ جای خونه نبود، وارد اشپز خونه شدم تا اب بخورم که چشمم بهش افتاد، دستاشو دور پاهاش حلقه کرده بود و میلرزید،، 
""""""""
کانگ هانا: kang hana
الکس: alex
_________________________

هرقسمتو که نفهمیدین بگین، اگه سوالی داشتید تو کامنتا بفرمایین.

راستی آرکرایت بیشتر بهم میاد یا اِلیاس