?Who is the king

R.m R.m R.m · 1402/05/26 15:09 · خواندن 2 دقیقه

F2 p3


تاکسی گرفتم و رفتم شرکت 
سراغ لینا رو گرفتم گفتن اخراج شده از پروندش که اونجا بود ادرس خونش رو برداشتم و رفتم اونجا 
از اونجا هم بیرونش کرده بودن و همه میگفتن معلوم شده خلافکار بوده
حالا فقط من موندم بدون هیچ پولی 
چند روز توی هتل بودم و پولی نداشتم که پرداخت کنم مجبور شدم از عمو ادرین بگیرم 
پول هتل رو پرداخت کردم و از اونجا رفتم با پولی که برام موند تونستم تو یه هتل ارزون تر بمونم 
باید یه کار پیدا کنم اینطوری نمیتونم زندگی کنم
یکم استراحت کردم و زدم بیرون
داخل یه رستوران شروع به کار کردم 
ظرفا رو میشستم و حقوقم خیلی کم بود اما میتونستم پول هتل رو بدم
صاحب رستوران امد پیشم و گفت : دخترم یه چیزی بهت میگم اما ناراحت نشو
من : بفرمایید
_ خیلی کند کار میکنی من نمیتونم تو رو اینجا نگه دارم بهتره دنبال یه کار دیگه بگردی 
من : اما خب من اولین بارمه که ظرف میشورم 
_ حقوق امروزت رو از صندوق بگیر
پیشبندمو در اوردمو رفتم بیرون
بی جون و کسل روبه هتل راه افتادم 
یه خانومی روی نیمکت نشسته بود بهم نگاه کرد و گفت : هعی دختر بیا اینجا 
رفتم سمتش و گفتم : بله خانوم 
_ یه کار خوب با حقوق خوب میخوای ؟
چشمام برق زد 
چه شانص خوبی دارم !
من : اره اره معلومه که میخوام !
بهم یه ادرس داد و گفت فردا برو اونجا

_ بگو از طرف من امدی که یه پولی هم گیر من بیوفته 
من : بله حتما ... فقط کارش چیه ؟
_ تقریبا پیشخدمت فقط باید هر کاری بهت میگن انجام بدی 
من : اها خیلی ممنونم ازتون
_ خب دیگه برو استراحت کن فردا صبح زود باید بیدارشی
من : چشم بازم ممنون
رفتم هتل 
خوشحالم که تونستم یه کار پیدا کنم 
با اولین حقوقم باید یه چیزایی واسه خوردن بخرم 
خودمو انداختم روی تخت خیلی خسته بودم و حتی حوصله نداشتم لباسمو عوض کنم 
چشمامو بستم و اصلا متوجه‌ نشدم کی خوابم برد

 

 

لایک و کامنت فراموش نشود